گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ای گشته دلم هزار باره

از تیغ غمت هزار پاره

من غرقه میان خون ز گریه

خوش خنده زنان تو از کناره

نزدیک به مردنم ز شوقت

بگذار ز دور یک نظاره

جز تیغ تو نیست چاره ما

باز آ که به دست توست چاره

در کوی تو هر کسی به کاری ست

ما هیچ کسیم و هیچ کاره

پیش سم توسنت نهم سر

هر جا به سرم رسی سواره

گریان بگذشتم از دیارت

شد منزل ماه پر ستاره

از بهر جفا کشیدن تو

خواهم چو دلت تنی ز خاره

کرد از در نظم خویش جامی

در گوش زمانه گوشواره

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سوزنی سمرقندی

هان ای کل تا زدم مزن لاف

ای تو بره ریش . . . غراره

در سبلت و ریش خویش بنگر

هست از در عبرت و نظاره

جولاهه کار مانده گوئی

[...]

عطار

چون کشته شدم هزار باره

بر من به چه می‌کشی کناره

از کشتن کشته‌ای چه خیزد

کشته که کشد هزار باره

حاجت نبود به تیغ کشتن

[...]

مولانا

آمد مه و لشکر ستاره

خورشید گریخت یک سواره

آن مه که ز روز و شب برون است

کو چشم که تا کند نظاره

چشمی که مناره را نبیند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه