ای خطت نقشی ز نو انگیخته
مشک تر پیرامن گل ریخته
با خیال لعل رنگ آمیز تو
آب چشم ما به خون آمیخته
دارم از زلف تو صد پاره دلی
هر یک از مویی دگر آویخته
آهوان دیده فریب چشم تو
هر کدام از گوشه ای بگریخته
چشم من هر شب به جست و جوی دل
خاک کویت را به مژگان بیخته
تا سر زلف تو از کف داده ام
رشته جان از تنم بگسیخته
جامی از وصف میانت قاصر است
گرچه هر دم صد خیال انگیخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته، باد خاکش بیخته
من نه ارزیزم ز کان انگیخته
من عزیزم از فلک بگریخته
چرخ در بالام گوهر تافته
طبع در پهنام عنبر بیخته
آسمان رنگم ولیک از روی شکل
[...]
ای زگرد ماه مشگ آویخته
وی بگرد لاله عنبر پیخته
هرکجا عکس جمالت برفتاد
صورت صد یوسفست انگیخته
ای بسا دلهای جان افشان که هست
[...]
شب شنیدستی ز روز آویخته
ماه دیدستی ز مشک انگیخته
لاله پیش روی نرگس صف زده
گرد مرجان گرد عنبر بیخته
این همه بر روی زیبا روی اوست
[...]
عشق با انسان و آن آمیخته
روح اندر خاک دان آویخته
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.