آن دو رخ را که نبینیم مگر ماه به ماه
به جمال تو که هستیم به جان نیکو خواه
گر کشی از پی نخجیر گه صید کمان
برکشد آهوی مسکین ز دل سوخته آه
جمله خوبان به رخت خط غلامی دادند
هست آن خال سیه نیز بر این جمله گواه
بر ندارم ز رهت روی اگر سر برود
چه کنم کز ازل اینگونه شدم روی به راه
خواهد از غصه رقیب تو که ریزد خونم
ناگه ار جانب تیغ تو کنم تیز نگاه
در اشک و رخ زردم بنگر کز گردون
حاصل خرمن من نیست جز این دانه و کاه
جامی از هجر رخت گه تب و گه آه کشد
نیست کس را به جهان حال بدین گونه تباه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از شاعر ایرانی است که به مضامین عشق و اشکال زیبایی میپردازد. شاعر از محفلهای عاشقانه و دلتنگی برای معشوق سخن میگوید و ارتباط عمیق بین عشق و درد را نشان میدهد. در این شعر، زیبایی معشوق به اندازهای است که حتی اگر زیبا رویان دیگر را نبینند، چهره او بر قلبها تأثیر میگذارد. شاعر از غم و حسرت ناشی از فاصله با معشوق و تأثیر آن بر حال و احوال خود میگوید و به تصویر کشیدن اشکهایش در برابر زیبایی معشوق اشاره میکند. در نهایت، او به این نکته میرسد که حال و روز عشق او از دیگران بدتر است و نمیتواند از راه عشق کنار برود، حتی اگر به بهای جانش تمام شود.
هوش مصنوعی: ما تنها در هر ماه میتوانیم چهره آن دو را ببینیم، و آن هم به خاطر زیبایی توست که در دل ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شکار بروی، آهوی بیگناه با دلbroken و سوختهاش، به محض دیدن تیرکمان، حالت غمانگیزی به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: همهی زیبایان به چهرهات نشان از بردگی عشق دادند، همین خال سیاه بر صورتت هم گواهی بر این مدعاست.
هوش مصنوعی: هرگز از راه تو جدا نميشوم، حتی اگر جانم را از دست بدهم. چون از آغازِ وجودم، سرنوشت من به این شکل رقم خورده که تنها به تو روی آورم.
هوش مصنوعی: رقیب تو به شدت ناراحت است که اگر من ناگهان در برابر تیغ تو خشمگین شوم و به تو حمله کنم، خونم ریخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: به صورت ساده، در اینجا شاعر از بیثمری و ناکامی خود سخن میگوید. او با اشاره به اشکها و چهرهی رنگباختهاش، میگوید که از زندگی چیزی جز اندک موفقیتها و مشکلات (که به مانند دانه و کاه در محصول اشاره شده) به دست نیاورده است. در واقع، او به ناکافی بودن حاصل تلاشهایش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: کسی در جهان نیست که به خاطر جدایی تو، اینگونه آشفته و بیتاب باشد. من همواره در حال ناله و اندوه هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه
پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم
چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه
ای ستمکار بیندیش از آنروز سیاه
که ترا شومی ظلم افکند از جاه بچاه
حال اکنون بحقارت منگر جانب او
بشماتت کند آنروز بسوی تو نگاه
در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه
بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه
ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه
او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین
تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین
[...]
کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه
کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه
بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت
بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه
ای پسر چند کنم بیلب خندان تو صبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.