گنجور

 
جامی

ای اشک سرخ دمبدم از چشم تر مرو

هم رنگ لعل یار منی از نظر مرو

نزدیک مردنم ز تو دور از خدا بترس

نزدیک اگر نیایی ازین دورتر مرو

تا کی روی به قول رقیب از نظر مرا

بهر خدا که بر سخن او دگر مرو

آن عشوه جوی فتنه بازار و کوی شد

ای پارسا ز کنج سلامت بدر مرو

جامی درش نه منزل آلودگان بود

آنجا چو اشک غرقه به خون جگر مرو