جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین
هر طرف آزاده ای سر در کمند او ببین
فتنه را خواهی پی تاراج عقل و دین سوار
کرده جا بر پشت زین سرو بلند او ببین
بس که خون گریم به راهش چون مه نو در شفق
غرقه در خون دلم نعل سمند او ببین
لب ز می تر کرد طاووسان باغ سدره را
چون مگس پیرامن جلاب قند او ببین
ای که گویی گریه تلخ تو چندین بهر چیست
خنده شیرین ز لعل نوشخند او ببین
چشم بد را خالش افشانده ست بر آتش سپند
خط مشکین گرد رخ دود سپند او ببین
گفته ای جامی سبکبار است در جانش درآی
کوه محنت بر دل اندوهمند او ببین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.