عاشقان را قوت جان از لعل شکرخند کن
سرکشان را پای دل در زلف مشکین بند کن
سوخت جانم در تمنای لب شیرین تو
تلخکامی را به دشنامی ز خود خرسند کن
گر گسست از دست مظلومان عنان تو سنت
رشته جان از تنم برکش بدان پیوند کن
تا به کی فارغ گذشتن از گرفتاران دل
گوشه چشمی به حال ناتوانی چند کن
عکس لب در جام می بنمای و آنگه خوش بنوش
شربت تلخ است آن را چاشنی از قند کن
وعده وصل ار دهی خوش کن به سوگندی دلم
نقد جان بستان ز من کفارت سوگند کن
مرد حاجتمند یک دیدار جامی بر درت
رحمتی بر حال درویشان حاجتمند کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
تا ابد با خود به این قیدم قوی پیوند کن
ای گل رعنا برای عندلیب بینصیب
نیست گر بوئی به رنگی از خودت خورسند کن
تلخی شیرین لبان ناموس را خوش مایهایست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.