سوی صحرا نی پی عیش و تماشا می روم
بی تو بر من شهر تنگ آمد به صحرا می روم
تا تو رفتی از برم با کس ندارم الفتی
گرچه باشد صد کسم همراه تنها میروم
هیچ جای از وحشت تنهاییم نبود ملال
مونس جانم خیال توست هر جا می روم
پا به زنجیر بلا هر سو طلبگار توام
عاشق ویرانه ام زنجیر بر پا می روم
فی المثل گر زیر پای من بود گل یا حریر
گر نه سوی توست ره بر خار و خارا می روم
در سلوک عشق تو هیچم نگیرد پیش راه
در تجرد گام بر گام مسیحا می روم
گفتم ای جان رو که بی جانان نخواهم زندگی
گفت جامی صبر کن امروز و فردا می روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سر کوی تو با صدگونه سودا میروم
داغ بر جان بار بر دل خار در پا میروم
آن چه با جان من بدروز میکردی مدام
کی کنی امروز اگر دانی که فردا میروم
مژدهٔ تخفیف وحشت ده سگان خویش را
[...]
سایه ام از تیره روزی، لیک در ایوان چرخ
آفتاب آید چو پایین، من به بالا می روم
کس نمی پوشد بجز دود دلم رخت عزا
همچو شمع انجمن هرگه ز دنیا می روم
از درت امروز و فردا ای دلارا می روم
گر نرفتم از درت امروز فردا می روم
طاقت و عقل و شکیب و صبر و هوش و جان و دل
می گذارم جمله را پیش تو تنها می روم
نیست پای رفتنم گاه وداع از پیش تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.