به راه توسنش صد نازنین را خاک می بینم
سر چندین عزیزش بسته بر فتراک می بینم
به تیغ غمزه خواهد ریخت خون صد مسلمان را
چنین کان ترک کافرکیش را بی باک می بینم
همی روبم به مژگان تا نگردد پایش آزرده
به خاک راه او هر جا خس و خاشاک می بینم
ز شوق نکهت پیراهنش هر صبح در گلشن
لباس غنچه پاره جامه گل چاک می بینم
ندارد چستیی آن شوخ در دلجویی یاران
ولی در کشتن هر بیدلش چالاک می بینم
مرا حال دل آواره خود یاد می آید
ز درد عاشقی هر جا دلی غمناک می بینم
چه شد بیچاره جامی را درین شبهای غم یارب
که نام او ز لوح زندگانی پاک می بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میبینم
به راهت فرق زرین افسران را خاک میبینم
نیند این بولاهوس طبعان الایش گزین عاشق
منم عاشق که رویت را به چشم پاک میبینم
سبک جولان بتی قصد سر این بینا دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.