عاشقم بیچاره ام درمانده ام
بی دل و بی دین ز دلبر مانده ام
عاشقی با خواب و خور ناید درست
لاجرم بی خواب و بی خور مانده ام
تا چو جام می ز دستم رفته ای
با دل پر خون چو ساغر مانده ام
روز و شب در انتظار مقدمت
چشم بر ره گوش بر در مانده ام
چون زدی تیغی مکن بس زانکه من
زنده بهر تیغی دیگر مانده ام
رفته ام در باغ وز شوق قدت
روی بر پای صنوبر مانده ام
جامی از من سجده طاعت مجوی
چون من اکنون پیش بت سرمانده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بستهٔ یار قلندر ماندهام
زان دو چشمش مست و کافر ماندهام
تا همه رویست یارم همچو گل
من همه دیده چو عبهر ماندهام
بر دم مار آمدم ناگاه پای
[...]
یا رسول الله بس درماندهام
باد در کف ، خاک بر سر ماندهام
رحمتی فرما که بس درمانده ام
در کف صد غصه مضطر مانده ام
من یکی در کار خود درمانده ام
پای در گل دست در سر مانده ام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.