هر چند تو شاه و ما گداییم
دامن مفشان که مبتلاییم
تا داغ غلامی تو داریم
هر جا که رویم پادشاییم
هر جا الم تو مرد دردیم
هر جا قدم تو خاک پاییم
دربسته به روی این و آنیم
بنشسته به گوشه بلاییم
گه نکته عشق می نویسیم
گه نغمه درد می سراییم
بودند نظارگی بسی لیک
آن کس که تو را شناخت ماییم
از طوق سگان مدار محروم
گر خلعت خاص را نشاییم
گر لطف کنی به آن دریغیم
ور جور کنی به آن سزاییم
بی ما گفتی که در چه کاری
کس بی تو مباد در دعاییم
جامی به جفا و جور خو گیر
دانی که نه در خور وفاییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما خود بینیم و خود نمائیم
در آینه خود به خود نمائیم
رندیم و مدام همدم جام
اما تو کجا و ما کجائیم
بحریم و حباب و موج و جوئیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.