ای به وصف لب شیرین سخنت ناطقه لال
فهم سر دهنت پیش خرد امر محال
پیش ارباب کرم شرط ادب نیست طلب
حاجت ما همه دانند چه حاجت به سوال
گر خوشیم از تو به خوابی و خیالی چه عجب
عشرت و عیش جهان نیست به جز خواب و خیال
روشن آن دیده که در آینه طلعت دوست
پرتو حسن ازل دید نه نقش خط و خال
صفت لطف تو گوییم زهی لطف سخن
سخن از حسن تو رانیم زهی حسن مقال
چون فتادیم به وصف رخت از فکر دهان
بس معانی که نمود از تتق غیب جمال
دیدی آن رخ مکن از آه و فغان جامی بس
یافتی وصل گل ای بلبل شوریده بنال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و شیرینی کلام محبوبش میپردازد و بیان میکند که حتی اگر کسی نتواند با کلامی شیوا به بیان محبت بپردازد، احساسات واقعی همچنان درک میشود. او همچنین اشاره میکند که در دنیای عشق، نیازی به سوال و طلب نیست و اربابان کرم به خوبی نیازها را میشناسند. لحظات خوش زندگی بیشتر به خواب و خیال شباهت دارد و در آینه صورت محبوب، نور زیباییهای جاودانه نمایان است. شاعر ادامه میدهد که در وصف محبوبش، معانی عمیق و دور از تصور را مییابد و در پایان، از بلبل عشق میگوید که به خاطر وصل گل، باید ناله کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که سخن شیرین تو را وصف میکنند، حتی گنگی هم به حرفهای تو گوش میدهد و نمیتواند آن را بفهمد. حرفهایی که برای خردمندان نیز غیرممکن به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در حضور بزرگواران و دستگیران، نیازی به رعایت آداب خاص نیست. همه میدانند که نیاز ما چیست و نیازی به پرسش نیست.
هوش مصنوعی: اگر ما از تو در خواب و خیال خوشحالیم، چه جای تعجبی دارد. زیرا شادی و خوشی دنیا جز خواب و خیال چیزی نیست.
هوش مصنوعی: چشمی که بتواند زیبایی چهره محبوب را در آینه ببیند، تنها زمانی میتواند به درستی آن را درک کند که زیبایی واقعی و خالص را مشاهده کند، نه فقط نشانهها و علائم زودگذر.
هوش مصنوعی: ما از ویژگیهای زیبای تو سخن میگوییم و این سخن، نمایانگر لطفی است که داری. همچنین، کلام ما از زیبایی تو نشأت میگیرد و ای کاش که این زیبایی در گفتار ما نمایان شود.
هوش مصنوعی: زمانی که به توصیف زیباییهای تو پرداختم، از زبانم کلمات زیادی خارج شد که نشانهای از زیبایی پنهان چهرهات بود.
هوش مصنوعی: آن چهره زیبا را فراموش نکن، با آه و نالهای که داری، جامی از وصل گل را به دست آوردی، ای بلبل دیوانه، ادامه بده و شکایت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال
بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه
[...]
از هری گر سوی اوغان شوی، ای باد شمال
باز گویی ز هری پیش ملک صورت حال
گویی: آن شهر، کجا بود دل بخت بدو
شادمان همچو دل مرد سخی وقت نوال
بی تو امروز همی نوحه کند بخت برو
[...]
چه بود بهتر و نیکوتر از این هرگز حال
داد پیدا شد و پنهان شد بیداد و محال
باز رفته بکنار و شده آواره غراب
یافته شیر نیستان و شده دور شگال
ماه چونان شده کو را نبود هیچ خسوف
[...]
حاجب بوم یکی از سپید است بفال
. . . ایگانش چو جلاجل شده دمش چو دوال
خاصه را صید گرفتار میان چنگال
عامه مردم را داده از آن صید حلال
ای ترا کرده خداوند خدای متعال
داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال
حق آنرا که زبر دست جهانی کردت
که مرا بیهده بیجرمی در پای ممال
بکرم یک سخن بنده تامل فرمای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.