دل من که بس مبتلا بینمش
ازان شوخ در صد بلا بینمش
دل از وی نگه داشتن مشکل است
که شکلی عجب دلربا بینمش
رقیبانم از وی جدا ساختند
خدایا کز ایشان جدا بینمش
شب تیره هر کس به فکری و من
در آن غم که فردا کجا بینمش
خوش آن مه که یک ذره خرسندیم
نباشد اگر سالها بینمش
به ره چند سایم رخ آیا بود
که روزی بر آن پشت پا بینمش
ازان گشت بیگانه جامی ز خویش
که با درد عشق آشنا بینمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.