گر روی به مردم ننمایی چه کند کس
ور چشم ترحم نگشایی چه کند کس
آیی برم آن دم که شوی از همه فارغ
آن لحظه اگر نیز نیایی چه کند کس
هر روز جدا از تو کشم محنت و دردی
گر دیر کشد درد جدایی چه کند کس
گفتی که حذر کن ز بلا چون تو بلاجوی
سر تا قدم آشوب و بلایی چه کند کس
چون جعد تو بر دامن گل غالیه ساید
از سنبل تر غالیه سایی چه کند کس
هوش ار بربایی و خرد صبر توان کرد
گر صبر هم از دل بربایی چه کند کس
جامی اگر آن شوخ نهد مایده وصل
زان خوان کرم غیر گدایی چه کند کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.