گنجور

 
جامی

آن دو رخ را جامع آیات زیبایی شناس

خوبرویان کرده زانجا آیت حسن اقتباس

حال چاک سینه کاندر خرقه می دارم نهان

فاش خواهم گفت ازین پس چند پیچم در لباس

پاس انفاس است می گویند شرط راه عشق

جان فدای راهدانی کین نفس را داشت پاس

مزرع عمر مرا شد گوییا وقت درو

کز خیال ابرویت خم گشت قد من چو داس

گر بنای توبه ویران شد بحمدالله که هست

محکم از خشت سر خم قصر عشرت را اساس

با لباس فقر ناید خلعت شاهی درست

زشت باشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس

کم شنو آوازه طاس فلک جامی که بود

آن همه رسوایی کنعانیان ز آواز طاس