شد مه عید از شفق چون جام زر باز آشکار
یعنی از آب شفق گون جام زر خالی مدار
چرخ با قد نگون سالی کشد دامن به خون
تا شبی آرد چنین فرخنده ماهی در کنار
تخم عشرت ز آب می روید به خاک میکده
ای که داری دسترس تخمی درین مزرع بکار
تشنه لب مردیم ساقی جرعه ای بر ما فشان
خشک شد کشت ای سحاب لطف بارانی ببار
شیشه صاف ار نباشد گو سفال دردباش
رند درد آشام را با این تکلف ها چه کار
حال ما در بزم رندان از می و شاهد خوش است
محتسب بهر خدا ما را به حال ما گذار
سر فرو بردن به دلق زهد جامی تا به کی
عید شد پای خمی گیر و به عشرت سربرآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معرفی و توصیف حال و هوای جشن و عید میپردازد. شاعر از زیباییهای شب عید و نور ماه در آسمان صحبت میکند و به نیاز به شادی و مینوشی در این زمان اشاره دارد. او از ساقی میخواهد که جرعهای به او بدهد تا تشنگیاش فروکش کند و از خشکی زندگی شکایت دارد. شاعر همچنین به انتقاد از ریاکاریها و زهد ظاهری افراد میپردازد و به خوانندگان توصیه میکند که به جای فرو رفتن در تظاهر، باید از زندگی لذت ببرند و در جمع رندان و خوشگذران باشند. در نهایت، دعوتی به شادمانی و آزادگی در زمان عید مطرح میشود.
هوش مصنوعی: در روز عید، وقتی که نور قرمز شفق در آسمان دیده میشود، مانند یک جام طلا جلوهگر میشود. این اشاره دارد به اینکه نباید دنیا را تنها از ظواهرش قضاوت کرد، بلکه باید به عمق و معنای آن نیز توجه کنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که چرخ فلک با زمزمههای نادرست و گرفتاریهایش، سالها را با غم و اندوه سپری میکند، در نهایت روزی فرا میرسد که شبی خوش و شادیآور در کنار تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: خوشی و شادابی از آب میروید و در زمین میکدهای که تو در آن هستی، در دسترس تخم (بذر) شادی برای کشت وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما با لب تشنه از دنیا رفتهایم، ای ساقی، لطفاً قطرهای از نوشیدنیات به ما بده. زمین ما خشک شده است، ای ابر نیکوکار، بارانی بر زمین ببار.
هوش مصنوعی: اگر شیشه صاف نباشد، باور کن که مثل سفال دردناک است. رند (آدم خوشگذران) که عادت به نوشیدن درد دارد، با این زحمتها چه کاری دارد؟
هوش مصنوعی: ما در جمع رندان، حال و هوای خوبی داریم و از شراب و زیبایی محبوب لذت میبریم. ای محتسب، لطفاً برای خدا ما را آزاد بگذار تا از این حال شادمان بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: تا کی باید در توهم زهد و دیانت زندگی کنی و سر تا به پا در لباس و ظواهر دنیا غرق شوی؟ به جای این کار، بهتر است از زندگی لذت ببری و شاد باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.