لبم از شعله شوق آبله پر خون زد
بهر پابوس تو جان خیمه ز تن بیرون زد
هر حبابی که ز خونابه چشمم برخاست
دل به بزم غم ازان جام می گلگون زد
چون رود نقش خط سبز تو از خاطر ما
کین رقم بر ورق ما قلم بی چون زد
جوهری را لب و دندان تو آمد به خیال
قفل یاقوت چو بر درج در مکنون زد
سر ما باد کم از خاک به زیر قدمی
که به راه تو ز ما یک دو سه گام افزون زد
رگ رگ ما ز تو نالان بود آن کیست بگو
که نه در چنگ غمت نعره بدین قانون زد
جامی احسنت که در نظم عجم نو کردی
آن نوا را که در اشعار عرب مجنون زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.