پیش تو جا نمی توانم کرد
وز تو خو وا نمی توانم کرد
می توانم ز خویش قطع امید
وز تو قطعا نمی توانم کرد
بی تو گفتم که صبر پیشه کنم
گفتم اما نمی توانم کرد
خود کرم کن به بوسه موعود
که تقاضا نمی توانم کرد
سوختم ز آتش نهان و هنوز
آشکارا نمی توانم کرد
سرو خواندم قد تو را وز شوم
سر به بالا نمی توانم کرد
جامی از من شکیب و صبر مجوی
که من اینها نمی توانم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.