دلم میل یکی سرو سهی کرد
که در وصفش عبارت کوتهی کرد
اگر چه بی رهی کردن ز حد برد
بحمدالله که تنها با رهی کرد
دل من زان دهان رو در عدم داشت
چو جان دانست عزم همرهی کرد
صراحی با وجود لعلش از می
دلی پر داشت از ساغر تهی کرد
حریم آستانش دید زاهد
هوای خلد کرد و ابلهی کرد
دلم خوش بود با بیماری خویش
ازان سیب ذقن میل بهی کرد
به صحرای عدم زد خیمه جامی
چو سودای بتان خرگهی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیاله کالبد را چون تهی کرد
هزاران کالبد را جان رهی کرد
به بخشش خلق عالم را رهی کرد
همه گنجینهٔ شمسی تهی کرد
فلک یاری و اختر فرهی کرد
فضای عرصه از خصمان تهی کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.