ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید
این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید
ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید
بر شما باد که از حالت من یاد آرید
سر به سر قصه غمهای مرا غصه دهید
یک به یک محنت و اندوه مرا بشمارید
می روم سوی عدم جان مرا بستانید
یادگاری به سگان در او بسپارید
تن فرسوده من بر سر راهش فکنید
چه شود یک خس و خاشاک دگر انگارید
بعد مرگ از من محروم گهی یاد کنید
شکر آن را که نه محروم ازان دیدارید
جز گیاه غم و حسرت ندمد از گل من
هر چه در روز ابد بر سر خاکم کارید
باغ خلد ار شودم جای هنوزم باشد
بر شما رشک که در سایه آن دیوارید
رفت آغشته به خون جامی ازان کوی به خاک
شاید ار بر سرش از دیده و دل خون بارید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس غم و اندوه شاعر اشاره دارد و از افرادی که در نزدیکی او هستند میخواهد که او را در این حالت تنها نگذارند. او خواستههای خود را بیان میکند و از آنها میخواهد که به یادش باشند و غمهایش را بشمارند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که حتی پس از مرگش نیز یادش را فراموش نکنند و به غمها و حسرتهایش توجه داشته باشند. او احساس تنهایی و عدم را تجربه میکند و در پایان به زیبایی و لطافت یادها و خاطراتش نسبت به روزهایی که در میان آنان بوده است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای افرادی که در آنجا رفت و آمد میکنید، مرا در این غم و اندوه تنها نگذارید.
هوش مصنوعی: ناگهان اگر به سوی آن معشوق زیبا بروید، امیدوارم یاد من را در دل داشته باشید.
هوش مصنوعی: تمامی داستان غمهایم را به یاد داشته باشید و به خاطر بسپارید. هر یک از دردها و رنجهایم را به دقت مرور کنید و بشمارید.
هوش مصنوعی: به سمت جایی میروم که هیچ چیز نیست، لطفاً جانم را بگیرید و یادگاری از من برای سگان بگذارید.
هوش مصنوعی: بدن فرسودهام را در مسیر او بیندازید؛ چه تفاوتی میکند، من تنها یک خار و خاشاک دیگر هستم.
هوش مصنوعی: بعد از مرگم گاهی مرا به یاد آورید و بر این موضوع شکرگزاری کنید که شما از دیدن من محروم نیستید.
هوش مصنوعی: تنها گیاه غم و حسرت از گل من میروید و هر چیزی که بر سر خاکم در روزگار ابد بکارید، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در باغ بهشتی هم سکونت داشته باشم، باز هم به شما حسادت میکنم چراکه شما در سایه آن دیوار زندگی میکنید.
هوش مصنوعی: شخصی که در میان آن جمعیت و فضایی خاص قدم میزند، با وجود اینکه دچار آسیب و سختی شده، بر زمین میافتد. شاید اگر دل و چشمان او بدانند که چه بر او گذشته، از غم و اندوه اشک بریزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
دولتی هست حریفان سر دولت خارید
چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید
که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید
دانه چیدن چه مروت بود آخر مکنید
[...]
ای کسانی که بخاک قدمش جا دارید
گاه گاه از من محروم شده یاد آرید
تا کی از حسرت او خیزم و بر خاک افتم؟
وقت آنست که از خاک مرا بردارید
گر ز نزدیک نخواهد که ببینم رویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.