آن قوم که احرام سر کوی تو بستند
تا سر ننهادند به راهت ننشستند
هر چند که هرگز می و میخانه ندیدند
همواره ز شوق لب میگون تو مستند
خوش حال شهیدان فراق تو که باری
رفتند و ازین داغ جگرسوز برستند
زینسان که تو را دوست گرفتند محبان
ترسم که ازین پس به خداییت پرستند
منبرشکنان را چه ترقی شود از وعظ
زینسان که فرود آمده در پایه پستند
از دام علایق به غم عشق توان جست
خوشوقت کسانی که ازین دام بجستند
چون جام تنک بود دل نازک جامی
کز سنگ ستم سیمبرانش بشکستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رندان که مقیمان خرابات الستند
از غمزه ساقی همه آشفته و مستند
برخاسته اند از سر مستی بارادت
زانروز که در میکده عشق نشستند
تا چشم بنظاره آن یار گشادند
[...]
خرم دل آنها که به میخانه نشستند
وز وسوسه خانقه و مدرسه رستند
چون پرده ما جامه تقوی بدریدند
چون توبه ما خامه فتوی بشکستند
غم یار و بلا مونس و اندوه ندیم است
[...]
جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند
چندان که به گردش بود این دایره، هستند
شد پنجه سیمین تو در مهد، نگارین
از رشته جانها که به انگشت تو بستند
تنها نه من این مایه بد و نیک که هستند
یک رشته گسستند
رندان خرابات در میکده بستند
رفتند بپای خم و آسوده نشستند
دیدند خمار من و یک جرعه ندادند
چون تو به دل عهد محبت بشکستند
در بند تعین همه بالاف تجرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.