گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

حریم منزل جانان برون ز عالم ماست

خوشا کسی که درین گفت و گوی محرم ماست

ز بار غم قد ما حلقه گشت چون خاتم

به فرق سنگ ملامت نگین خاتم ماست

جدا ز سروقدان فرش سبزه را در باغ

بساط عیش مگو کان پلاس ماتم ماست

مزاج خسته دلان را به جز غم تو نساخت

علاج ما به غم اولی اگر تو را غم ماست

درازی شب ما را اگر نمی دانی

ز ناله پرس که تا وقت صبح همدم ماست

طبیب ریش مرا دید گفت در جگری

که زخم عشق کند جا چه جای مرهم ماست

به بزم ما سخن از جام و جم مگو جامی

سفال میکده جام و گدای او جم ماست