ای که جان و دل آگاه تو را همراه است
بی تو آگه نیم از خویش خدا آگاه است
مدت صحبت تو عمر گرانمایه ماست
آه ازین عمر گرانمایه که بس کوتاه است
غم تو از دل ما در همه دلها ره کرد
راست است این که ز دلها سوی دلها راه است
دل نمی خواست جدایی ز تو اما چه کنیم
دور ایام نه بر قاعده دلخواه است
واقعا نیست ز من غمزده تر کس به جهان
شاهد حال من این واقعه ناگاه است
رفت بر باد چو کاه از غم تو عمر عزیز
روی بنما که فراق تو قوی جانکاه است
جامی از دست بشد کار ز تاثیر قضا
چاره کار رضینا بقضاء الله است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پی هر طلب تو عوضی از شاه است
همچو عطسه که پیش یرحمکالله است
بند و زندان گرامی گهران از جاه است
یوسف ما به عزیزی چو رسد در چاه است
راستان از سخن خویش نگردند به تیغ
شمع تا کشته شدن با همه کس همراه است
هر قدر جامه او بر قد سروست دراز
[...]
نارسایی به هنر در همه جا همراه است
جامهٔ سرو ز موزونی او کوتاه است
قسمتم نیست که از بند غم آزاد شوم
رفت صد قافله و یوسف من در چاه است
هر که برخاست ز شوق تو، دگر ننشیند
[...]
زلف با قامت او، تا به کمر همراه است
هر کجا روز بلند است، شبش کوتاه است
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغی ست که از رفتن خود آگاه است
من دیوانه چه سان بگذرم از وادی عشق
[...]
شاه عادل بصف گیتی ظل الله است
دلش از پرتو الهام خدا آگاه است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.