کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است
که ز سر تا به قدم شعبده و دستان است
مجلس از رشک رخش داغ نه گلزار است
خانه از سرو قدش طعنه زن بستان است
تا لبش چاشنیی در قدح باده فکند
رفته بر چرخ برین عربده مستان است
عیش را داد بده کام دل از می بستان
که ز هر گوشه صدای بده و بستان است
نگسلم طفل وش از دایه لطفش هر چند
که سیه کرده ز بخت سیهم پستان است
خضر و سرچشمه او می طلبی خیز و بجوی
آن خط سبز و لب لعل که گر هست آن است
جامی از خاک خراسان چه کنی قصد حجاز
چون تو را کعبه مقصود به ترکستان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.