اغیار را مدام می از جام زر دهی
چون دور ما رسد همه خون جگر دهی
جانم ز شوق سوخت چه باشد اگر گهی
بویی ز پیرهن به نسیم سحر دهی
ای باد اگر کنی سوی آن آستان گذر
از من هزار بوسه بر آن خاک در دهی
ور در حریم حرمت او بار باشدت
از حال خستگان فراقش خبر دهی
بیماری مرا نتواند کسی علاج
خیز ای طبیب چند مرا درد سر دهی
ساقی شتاب کن که بود محنت فراق
گردد فرامش ار دو سه جام دگر دهی
جامی به جان رسید ز غم کاش ای اجل
از جام مرگ شربت او زودتر دهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ناله، چند در غم دل دردسر دهی؟
مغز مرا، به بوی کباب جگر دهی؟
از قطره نم گرفته و بخشی به جوی و بحر
لخت جگر فشرده، به مژگان تر دهی؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.