حبذا قصری که ایوانش ز کیوان برتر است
قبه والای او بالای چرخ اخضر است
سرکشیده ست آنچنان بالا که گویی چرخ را
کنگر اطراف بامش شرفه های افسر است
کعبه از سنگ است و هر سنگی که در بنیاد اوست
کعبه آسا مقبلان را قبله گاهی دیگر است
چرخ بر معمار او گاه عمارت عرضه کرد
خشت مهر و مه که این از سیم ناب آن از زر است
گفت خشت سیم و زر اینجا نمی ارزد به هیچ
بر زمین افکن که فرش ساحتش را در خور است
گل که بهر آجرش دست قضا تخمیر کرد
خاکش از خلد برین آبش ز حوض کوثر است
بهر استاد مقرنس کار او هر بامداد
گج سرشته مهر ز اسفیداج صبح انور است
شاخ و برگ نقش های صفحه دیوار او
در علو منزلت با شاخ طوبی همسر است
زانچه فاضل مانده از نقاش رنگ آمیز او
یک سفال لاجورد این گنبد نیلوفر است
شب ز نور شمسه او ذره در چشم ضریر
ز آفتاب چاشت بر اهل بصر روشن تر است
می کنم دعوی که هست افزون ز عالم فسحتش
گرچه طول و عرض عالم کشور اندر کشور است
حجتم این بس که آن شاهی که در عالم ز جاه
می نگنجد در حریمش مهد عزت گستر است
شاه ابوالغازی معز ملک و دین سلطان حسین
کز سرابستان جاهش نه فلک یک منظر است
سقف قصرش با ملمع نقش ها بالای چرخ
همچو بالای زمین این طارم پراختر است
چون در خلوت سرا بر روی خاصان کرده باز
از سران صد حلقه اش چون حلقه بیرون در است
چون بود در سایه دیوار او جا یافته
گر نهد در قصر خود پای از قصور قیصر است
ملک ازو شد دلبر زیبا و این فیروزه طاق
پیش این ایوان مقوس ابروی آن دلبر است
شب سراید زهره بهر پاسبانانش سرود
گوییا بر گوشه بامش یکی خنیاگر است
از در دهلیز جاه او که باب دولت است
قیمت هر تخته ای تخت هزار اسکندر است
آفتاب و چرخ را با او همی کردم قیاس
در محیط همت او این صدف آن گوهر است
عرصه هیجا که باشد پردلان را روضه ای
کش سپر گل غنچه ها پیکان و سوسن خنجر است
هر که آنجا ز ابر تیغ افشانده باران ضرر
رسته از خون اعادی لاله های احمر است
مدحت جاه و جلالش را چه حاجت نظم من
حسن مادرزاد مستغنی ز زیب و زیور است
تا فلک کرده ز خورشید آتش از انجم سپند
گرد این قصر جهان آرا چو گردان مجمر است
باده دور از چشم بد در وی گرفته جام عیش
آن که همچون جم هزارش جرعه نوش ساغر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک قصر باشکوه و عظیم میپردازد که زیباییها و برتریهای آن بر دیگر مکانها را به تصویر میکشد. شاعر این قصر را مانند کعبهای میداند که از سنگ ساخته شده و فرش آن از گل و آب کوثر است. توصیفاتی از قبههای بالا و سرکشیده، دیوارهای مزین به نقش و نگار، و سقفهایی با طرحهای زیبا در این شعر آمده است. همچنین، درون قصر، محبوبی زیبا و دلنشین وجود دارد که به زندگی و زیبایی این مکان افزوده است. شاعر بر این باور است که جلال و شکوه این قصر از هر چیز دیگری در عالم بیشتر است و به شکلی تمثیلی برتری آن را نسبت به سایر مکانها و قدرتها نشان میدهد. در نهایت، این قصر به عنوان مکانی فرحبخش و پر از زیبایی توصیف میشود که در آن از باده و شادی بهرهمند هستند.
هوش مصنوعی: چه خوب است قصری که ایوانش از برج کیوان بالاتر است و گنبد بلند آن بالاتر از آسمان سبز است.
هوش مصنوعی: او آنقدر سر بر افراشته است که انگار دور بامش گردونه آسمان به شکل کنگرمیچرخد و در اطرافش، ستارهها مانند افسران ایستادهاند.
هوش مصنوعی: کعبه از سنگ ساخته شده و هر سنگی که در ساخت آن به کار رفته، ممکن است خود یک قبله و محل توجه افرادی دیگر باشد.
هوش مصنوعی: در برخی مواقع، زمان به سازندهاش زیبایی و شکوهی خاص میبخشد، همچون مصالح ساخته شده از مهر و ماه، که یکی از آنها از نقره خالص است و دیگری از طلا.
هوش مصنوعی: چون گفته شد که این جایگاه با خشتهای نقره و طلا ارزش ندارد، بهتر است آنها را بر زمین بیندازیم، چرا که فرش این مکان مناسب و با ارزش است.
هوش مصنوعی: گل که به خاطر ساختن آجر، دست تقدیر آن را نابود کرد، خاکش از بهشت آمده و آبش از حوض کوثر است.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، استاد با مهارت و دقت، کار خود را آغاز میکند و زیبایی و عشق را با استفاده از مواد خاصی که از نور صبح و تازگی آن الهام گرفته، به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شاخ و برگ نقوش دیوار او به اندازه ویژگیهای برجسته و زیبایش، به درخت طوبی در آسمانهای بلند شباهت دارد.
هوش مصنوعی: آنچه از هنرمند رنگ آمیز باقی مانده، یک سفال لاجوردی است که نمادی از این گنبد نیلوفر میباشد.
هوش مصنوعی: در شب، نور خورشید او برای نابینایان مانند ستارهای درخشان است که در روشنایی روز، نور صبحگاهی برای بینایان حتی بیشتر از آن است.
هوش مصنوعی: من ادعا میکنم که وسعت وجودش بیشتر از تمام عالم است، هرچند که طول و عرض جهان در محدودهی یک کشور محصور شده است.
هوش مصنوعی: دلیل من این است که آن پادشاهی که به خاطر عظمتش نمیتوان او را در میان انسانها جا داد، در حریم خود مکانی برای عزت و بزرگمنشی فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: سلطان حسین، پادشاه و شخصیت مهمی است که قدرت و دین را در کنار هم دارد و به اوج بلندای خود دست یافته است. از مقام و جایگاه او نتایج بسیار و نمایشی دلانگیز در آسمان هستی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: سقف قصر او که با تزئینات زیبایی آراسته شده، در مقایسه با زمین اطراف، بالاتر و وسیعتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی و آرامش خانهام، توجه خاص به برخی افراد دارم، به یاد میآورم که چقدر مشکلات و چالشها میتوانند در زندگی مثل حلقهای دور ما را بگیرند و به عبارتی، محدود کننده باشند.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در سایه دیواری قرار میگیرد، اگر بخواهد به قصر خود قدم بگذارد، نشاندهنده آن است که از ضعف و کوتاهی یک پادشاه است.
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی آن دختر باعث شده است که ملک (قدرت یا مقام) از او بگذرد و در این میان، فیروزهای که در این طاق قرار دارد، نماد ابروهای قوسدار آن دختر است.
هوش مصنوعی: در شب، زهره (سیاره Venus) برای نگهبانان خود آواز میخواند، گویی که در گوشه بامش یک خوشنواز وجود دارد.
هوش مصنوعی: از درگاه مقام و جاه او، که دروازهی خوشبختی و ثروت است، ارزش هر تکه از تخت سلطنت به اندازهی هزاران اسکندر برآورده میشود.
هوش مصنوعی: در دنیای پر افت و خیز، من ستارهها و خورشید را با ویژگیهای او مقایسه میکنم. در میان تمامی زیباییها و ارزشها، این صدف دلیلی بر وجود آن گوهر باارزش است.
هوش مصنوعی: در هر زمینهای که بیافتیم، برای دلیران و شجاعان فضایی بهشتگونه وجود دارد. در اینجا گلها و غنچهها شبیه سپر هستند و گلهای سوسن به عنوان خنجری میدرخشند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در آنجا با شدت و قدرت به بارش باران مشغول است، از خون دشمنان، گلهای قرمز لاله به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: نیازی به ستایش مقام و عظمت او نیست، زیرا زیبایی و جذابیتش به گونهای است که از هر زینت و زیوری بینیاز است.
هوش مصنوعی: تا آسمان به خاطر تابش آتشین خورشید از ستارههای پاک، دور این قصر باشکوه مانند گرد و غبار آتشدان میچرخد.
هوش مصنوعی: نامشخص بودن چشمان بد، باعث شده که باده را در دست بگیرد و از نوشیدن لذت ببرد. کسانی که مانند جم، هزاران جرعه از این ساغر را می نوشند، در خوشی و سرخوشی غوطه ورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.