بخدائی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بی زبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
بی تکلف هلاک جان دیدم
در دل از اشتیاق خدمت تو
شعله ها تا بآسمان دیدم
غیبت تو نه آن اثرها کرد
که توان گفت مثل آن دیدم
دوستانرا که پیش طلعت تو
دسته دسته زمان زمان دیدم
هست ماهی خدای میداند
که اگر از یکی نشان دیدم
بود ذات تو همچو آینه
کاندران روی دوستان دیدم
بیتو تاریک شد جهان بر من
که برویت همه جهان دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بزرگی و نعمتهای خداوند اشاره میکند و از او میخواهد که دستهایش را پر کند. او از خداوند درخواست میکند که جامههای با ارزش و معنوی به او عطا کند، به جای جامههای معمولی و ناپسند. شاعر بیان میکند که تنها غم او این است که کسی جز خدا به او توجه نداشته باشد و برای او باید لباسی خاص از نعمتهای او بپوشد. او همچنین تأکید میکند که نباید زندگیاش را در سایه لباسهای معمولی سپری کند و در نهایت از خداوند درخواست میکند که او را با نعمتهایش بپوشاند.
هوش مصنوعی: به خدای واحدی که عقل کل را در آستانه درگاهش سر فرود آورده دیدم.
هوش مصنوعی: به دنبال توصیف مقام والای او بودم و از آنجا که زبانم قادر به بیان احساساتم نبود، حالت خویش را به صورت خاموش و بدون کلام مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: من از دوری تو، بدون هیچ تظاهر و سختی، دیدم که جانم به شدت در خطر است.
هوش مصنوعی: در دل خود، حرارتی از عشق و اشتیاق به خدمت کردن به تو را مشاهده کردم که تا آسمانها بالا میرود.
هوش مصنوعی: غیبت تو تاثیری ندارد که بشود مانند آن را دید یا توصیف کرد.
هوش مصنوعی: دوستان را که در حضور زیبایی تو، به صورت گروهی و به ترتیبی خاص مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره شده که وجود نوعی درخشش یا زیبایی است که ممکن است از دور نمایان شود و نشانهای از وجود خداوند، یا حقیقتی عمیقتر، را به نمایش بگذارد. این اشاره میتواند به شناخت و درک عمیقتر از یک حقیقت بزرگتر باشد که در زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وجود تو مانند آینه است که در آن چهره دوستانم را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از کنارم دور میشوی، تمام دنیا برای من تاریک میشود، چون با وجود تو، همه چیز را زیبا و روشن میدیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلسش زان سوی جهان دیدم
دور از اندیشه و گمان دیدم
به خدایی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بیزبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
[...]
زیر و بالا چو در جهان دیدم
خویشتن را بر آسمان دیدم
چون نهان تو در عیان دیدم
بی نشان تو در نشان دیدم
حق مطلق بدل هویدا شد
این منزه ز جسم و جان دیدم
از حجاب خودی شدم بکنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.