گنجور

 
نورعلیشاه

رو وصال خدا طلب ای یار

بگذر از خویش و بگسل از اغیار

چشم جان برگشا ببین در دل

متجلی است جلوه دلدار

جان حجابست در ره جانان

خویشتن را از آن حجاب برآر

روبه پای حریف سرمستان

خوش بینداز این سرو دستار

دور بر دور نقطه توحید

خط کشان می درآی چون پرگار

موج و بحر و حباب هر سه یکیست

جز یکی نیست اندک و بسیار

وحده لاشریک له خواهی

خوش بشو گوش و بشنو اینگفتار

که همه صورتند و معنی او

وحده لااله الاهو

زاهدا چند باشی اندر خواب

رو وصالش بجان و دل دریاب

خوش بگو بر در سرای مغان

افتتح یامفتح الابواب

چشم دل باز کن ببین در دل

آفتاب منیر در مهتاب

یکزمان نزد ما درآ و نشین

در خرابات عشق مست و خراب

با لب لعل ساقی باقی

یکدو ساغر بنوش باده ناب

خوش درآ در کنار بحر و ببین

عین یکدیگرند موج و حباب

دل ز ظاهر چو رو بباطن کرد

آمد آندم بگوش جانش خطاب

که همه صورتند و معنی او

وحده لا اله الاهو

هرکه از خویشتن شود یکتا

ره برد در حریم او ادنی

گر کسی نور حق عیان بیند

دیده از دیدنش شود بینا

جمله او گشت و از خودی برخاست

هرکه بنشست یکزمان با ما

غرقه بحر بیکران گردید

هر حبابی که شد از آن دریا

تا بکی بند دی و فردائی

دی گذشت و نیامده فردا

ظاهر و باطن اول و آخر

یک مسماست این همه اسما

بزبان فصیح و لفظ ملیح

سر توحید میکنم انشا

که همه صورتند و معنی او

وحده لااله الاهو

در دلم عکس یار پیدا شد

سرپنهان همه هویدا شد

هر حبابی که بود از این دریا

چون بدریا رسید دریا شد

سر وحدت چو در دلم بنمود

دل حریم خدای یکتا شد

بی نشانش همه نشان گردید

دل ز صورت چو سوی معنا شد

غیر نور خدا نخواهد بود

دیده کو بنور بینا شد

لذت درد ما اگر جوئی

از دل دردمند شیدا شد

چون بذکر خدا شدم مشغول

در زبان این مقال گویا شد

که همه صورتند و معنی او

وحده لا اله الا هو

چون نهان تو در عیان دیدم

بی نشان تو در نشان دیدم

حق مطلق بدل هویدا شد

این منزه ز جسم و جان دیدم

از حجاب خودی شدم بکنار

بارها پرده درمیان دیدم

نور معنی واحد مطلق

درهمه صورتی عیان دیدم

میر سرمست لاابالی را

سرور جمله عاشقان دیدم

چون بذکر خدا شدم بینا

سرتوحید در زبان دیدم

که همه صورتند و معنی او

وحده لا اله الاهو

شاه دلدل سوار می بینم

صاحب ذوالفقار می بینم

دمبدم در تجلیات ظهور

جلوه روی یار می بینم

عکس صانع بجان و دل دیدم

صنعت کردگار می بینم

جز خدا نیست در نظر ما را

گر یکی در هزار می بینم

مذهب عاشقان قرار گرفت

دین خود برقرار می بینم

دوستان غرقه درمیان محیط

دشمنان در کنار می بینم

چون بدریای جان شدم پنهان

هر نفس آشکار می بینم

که همه صورتند و معنی او

وحده لا اله الا هو

ما مرایای عین اشیائیم

مظهر سر جمله اسمائیم

گاه فانی شویم و گه باقی

گاه پنهان و گاه پیدائیم

ما حریفان سید سرمست

بردر دیر باده پیمائیم

گاه عاشق شویم و گه معشوق

گاه مطلوب و گاه جویائیم

در خرابات عشق مست و خراب

فارغ از عیش دی و فردائیم

گه نشیب و گهی فراز شویم

گاه پستیم و گاه بالائیم

که همه صورتند معنی او

وحده لااله الا هو

 
sunny dark_mode