دلم زدرد تو خون شدترا چه غم دارد
نه عشق تو چو منی در زمانه کم دارد
مرا بعشوه ازین بیش در جوال مکن
که دل چو وعده تو پای در عدم دارد
ز روی خوب تو دانی که بر تواند خورد؟
کسی خورد که بخروارها درم دارد
میان اینهمه محنت نگوئیم چونی
کسیکه چو نتوکسی دارد او چه غم دارد
ز روزگار قفاها چنین خورد بیشک
چو من گدای که معشوق محتشم دارد
گمان من همه این بود کوچودل ببرد
بجان ندارد قصدی ولیک هم دارد
دل من ارزجهان اختیار عشق تو کرد
سزای خویش بدین کرده لاجرم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق و دردناک در عشق است. شاعر از رنج و غم ناشی از علاقهاش سخن میگوید و اینکه عشقش به او دلیلی برای تحمل سختیها میدهد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید کسی که از زیبایی او بهرهمند میشود، باید فدای عشق او باشد. شاعر همچنین درباره احساس ناامیدی و غم ناشی از نبود عشق میگوید و به این نکته اشاره میکند که دل او حتی در شرایط سخت، عشق را انتخاب کرده است و نتیجهاش را میپذیرد. به طور کلی، شعر به عواطف عاشقانه و دردهای ناشی از آن پرداخته و به زیباییهای عشق و سختیهای آن تأکید دارد.
هوش مصنوعی: دلم از درد تو به شدت میسوزد، اما چه مشکلی دارد؟ عشق تو برای کسی مثل من در این دنیا کم است.
هوش مصنوعی: من را بیشتر با ناز و عشوهات تحت فشار قرار نده، زیرا دل من همانند وعده تو، در حال ناپدید شدن است.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو معلوم است که چه کسی میتواند بخرامد و بهرهمند شود. تنها کسی میتواند لذت ببرد که ثروت زیادی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا با تمام مشکلات و رنجهایی که وجود دارد، نباید از حال و روز خود شکایت کنیم. کسی که مثل یک غنچه زیبا به زندگی نگاه میکند و خوشبختیهایش را درک میکند، نگرانی و غمی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: از روزگار، این گونه میخورم که چون من، گدایی هستم که محبوبی بزرگ و باعظمت دارد.
هوش مصنوعی: من فکر میکردم که این کوچودل به کسی آسیب نرساند، اما در واقع او هم نیت بدی در دل دارد.
هوش مصنوعی: دل من عشق تو را بر همه چیز ترجیح داد و به همین خاطر، حالا سزاوار این احساس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هنر بباید و رادی و مردمی و خرد
بزرگزاده نه آنست کو درم دارد
ز مال و جاه ندارد تمتعی هرگز
کسیکه بازوی ظلم و سر ستم دارد
خوشا کسیکه ازو بد بهیچکس نرسد
[...]
مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد
بدین مشابه گدا را که محترم دارد
ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین
که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد
بیاد روی تو جامی که داردم ساقی
[...]
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل
به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد
نه هر درخت تحمّل کند جفایِ خزان
[...]
خدنگ غمزه و ابرو کمان به هم دارد
اگر کشد من بیچاره را چه غم دارد
گدای دیر ز شاه زمان چه غم دارد
که از سفال خرابات جام جم دارد
منش به تهمت رندی جزا دهم بر عکس
به زهدم آنکه درین دیر متهم دارد
ردای سرخ ز می بر سر عصا بندم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.