گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی بیوفا خود نگوئی کجائی

اگر هرگزم خود نبینی نیائی

ندانستم از تو من این زود سیری

نبردم گمان بر تو این بیوفائی

اگر چند ترکان همه تنگ چشمند

نگوئی بدین تنگ چشمی چرائی

چه شیرین غلامی چه شایسته ترکی

چه زیبا نگاری چه خوش دلربائی

بشیرین لبت تازد ار آن سیه زلف

چه ترکی که با هندوئی بر نیائی

دل و جان بیک بوسه از من خریدست

تو بازار دیدی بدین ناروائی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode