تا روی همچو ماه تو رفت از برابرم
جانا به جان تو که نه خوابست و نه خورم
نه صبر آنکه بی تو نشینم به خلوتی
نه بخت آنکه من ز وصال تو برخورم
دل را ربودی از من مسکین مبتلا
تا کی چو سرو راست نیایی تو در برم
تا کی زما تو سرکشی ای سرو راستی
چندت به خون دیده مهجور پرورم
راهم چو نیست بر در خلوتگه وصال
ناچار حلقه وار شب و روز بر درم
طومار شکل چند بپیچم به خود ز غم
وز شوق چون قلم برود دود بر سرم
بی دولت وصال تو جان را چه می کنم
بی دیدن جمال تو دیده کجا برم
هر شب ز روی شوق کنم بر درت گذر
وز آب دیده نیست مجالی که بگذرم
دلاّل عشق بر سر بازار وصل بود
گفتم که عشق دوست به جان و جهان خرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از عواطف عمیق و درد و longing خود برای محبوبی چون ماه سخن میگوید. او به شدت از جدا بودن از محبوبش رنج میبرد و نمیتواند بدون او آرامش داشته باشد. دلش به شدت گرفته و از دوری محبوب و عدم وصال او بسیار ناامید است.
شاعر از قدرت عشق و شوقشان میگوید و اینکه چگونه عشق او را به بیتابی و درد دچار کرده است. او به تصویر کشیدن وضعیت خود و احساساتش پرداخته و در نهایت به دلال عشق اشاره میکند که در بازار وصال است و از شیرینی عشق و خوشبختی ناشی از دیدار محبوب صحبت میکند. این ابیات نمایانگر عواطف شدید و کشمکشهای درونی شاعر به خاطر عشقش هستند.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهٔ زیبا و چون ماه تو از مقابل من دور شد، ای محبوب، دانستم که نه تنها خواب نیست، بلکه از آن چیزی عمیقتر و واقعیتر احساس میکنم.
هوش مصنوعی: من نه میتوانم در تنهایی بیتو صبر کنم و نه آنقدر خوششانسم که از وصالت بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: دل مرا که در درد و دردسر است ربودی، تا کی به سفر خود ادامه میدهی و همچنان چون سرو راست نمیسازی که در آغوشم باشی؟
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی از من دوری کنی ای سرو راستین؟ چقدر میتوانم با اشکهایم تو را پرورش دهم؟
هوش مصنوعی: زمانی که راهی برای رسیدن به معشوق ندارم، ناگزیر باید شب و روز مثل حلقهای به دور در این خلوتگاه بگردم.
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم با غم و شادی خود را بپیچم و در دل و جانم غلیان کنم، مانند دودی که از قلم برمیخیزد و بر سرم مینشیند.
هوش مصنوعی: بدون همراهی و وصال تو، جانم چه فایدهای دارد؟ بدون دیدن چهرهات، چشمانم را به کجا ببرم؟
هوش مصنوعی: هر شب به شوق و longing به در خانهات میآیم، اما اشکهایم مانع میشوند که بتوانم از آنجا عبور کنم.
هوش مصنوعی: عاشق به وضوح در میان مردم در حال تأکید بر زیبایی و شادی عشق است. من گفتم که عشق به دوست، زندگی و جهان را پر از شادی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.