جانا ز دست عشق تو فرسوده خاطرم
گر دورم از نظر به دل و جانت حاضرم
منظور من تویی به جهان ای جهان جان
وز دیده بر جمال تو ای دوست ناظرم
چون من کسی ندید خریدار در جهان
جان می فروشم و غم عشق تو می خرم
من معتقد به حسن و جمالت شدم چنانک
کز مهر وی دوست به خورشید ننگرم
از روزگار هجر به جان آمدم بیا
جان را کنم فدات گر آیی شبی برم
با وصل دوست دوزخ ماهست چون بهشت
با هجر دوست جنّت مأوا کجا برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و اشتیاق شدید به محبوب سخن میگوید. او به تصویر محبوبش چشم دوخته و با وجود دوری، همیشه در دل و جانش حضور دارد. شاعر اعلام میکند که در جهان تنها خواستهاش محبوب است و به خاطر عشق او حتی جانش را میفروشد. او به قدری شیفتهی زیبایی محبوبش شده که دیگر به خورشید نگاه نمیکند. در نهایت، او از درد فراق میگوید و به محبوب پیشنهاد میدهد که اگر به نزد او بیاید، جانش را فدای عشقش خواهد کرد و میگوید که زندگی با وصال محبوب بهشت و با هجر او دوزخ است.
هوش مصنوعی: عزیزم، از شدت عشق تو خاطرم به هم ریخته است. اگرچه از نظر دور هستم، ولی در دل و جانم همیشه با تو هستم.
هوش مصنوعی: منظور من در این دنیا تویی، ای جان جهان، و من با چشم خود زیبایی تو را مینگرم، ای دوست.
هوش مصنوعی: من هیچکس را به عنوان خریدار نمیبینم، به همین خاطر جان خود را میفروشم و به جای آن غم عشق تو را میخرم.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و خوبی تو معتقد شدم تا جایی که دیگر به روشنایی خورشید هم توجهی ندارم، به خاطر محبتی که از تو دارم.
هوش مصنوعی: از روزگار جدایی به شدت رنج میبرم. بیا تا جانم را فدای تو کنم، اگر شبی بیایی.
هوش مصنوعی: دوستی و همراهی با محبوب مانند بهشت است، اما وقتی که از او جدا میشوم، دنیا برایم مانند جهنم میشود. حالا نمیدانم به کجا بروم و کجا پناه ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.