ز هوای سر زلف تو دلم پر سوداست
وز خیال رخ تو دیده ی جان خون پیماست
هوس وصل تو دارد دل سرگشته ی من
سر در این سر شود ای دوست که اندیشه ی ماست
زلفت از باد هوا زود پریشان گردد
سر سبک دارد از آن روی چنین بی سر و پاست
خار هجر تو دل خسته ی ما بخراشید
گل روی تو نبینیم، چنین ظلم رواست
همچو رخسار تو نشکفت گلی در بستان
در چمن چون قد زیبات کجا سروی خاست
ور بود نیز نه چون قامت رعنات بود
من بگویم سخنی چون قد و بالای تو راست
نسبت روی تو با ماه چنین می کردم
نیک دیدیم نگارا ز کجا تا به کجاست
نظرم بر مه و خورشید نیفتاد دگر
تا سواد رخت از دیده ی غمدیده جداست
خواری و جور و جفا بر من مسکین تا چند
مکن ای جان عزیزم مکن این عین خطاست
من مسکین دو جهان در سر و کارت کردم
آخر این جور و جفا بر من بیچاره چراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و دلتنگی شاعر اشاره دارد. شاعر از زیبایی و جذابیت محبوبش میگوید و احساسات شدیدی را که نسبت به او دارد، بیان میکند. او دلش به هجران و دوری محبوبش میسوزد و به خیالِ وصال او میاندیشد. همچنین شاعر تأکید میکند که زیبایی محبوبش بینظیر است و هرگونه بلایی که بر سر او میآید، ناشی از عشقش به اوست. او از محبت و مهربانی میخواهد که از جفا و سختگیری دست بردارد، چرا که این وضعیت برای او دردآور است. به طور کلی، شعر نشاندهنده عواطف عمیق و رنج ناشی از عشق ناکام است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر هوای زیبا و سر زلف تو شاد و پر از خوشحالی است و چشمم که به یاد چهره تو هست، پر از اشک و درد است.
هوش مصنوعی: دل سرگشته و عاشق من در آرزوی وصال تو است و به خاطر این عشق و فکر تو، بیتاب و سرگردان شده است. ای دوست، این خیال و اندیشه مربوط به ماست.
هوش مصنوعی: موهای تو به راحتی در باد پریشان میشود؛ زیرا سرت بیوزن و سبکند و به همین دلیل اینگونه بیپناه و بیسر و سامان است.
هوش مصنوعی: درد جدایی تو قلب ما را زخم کرده، حالا که نمیتوانیم زیبایی چهرهات را ببینیم، این کار ظلمی بزرگ است.
هوش مصنوعی: در باغ مانند چهره تو گلی نروئیده و در چمن، قد زیبای تو بینظیر است و جایی سروی چنین بلند و زیبا پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر هم به زیبایی تو نبود، باز هم نمیتوانم سخنی بگویم که به قامت و زیبایی تو بیفتد.
هوش مصنوعی: نسبت زیبایی و چهره تو را با ماه به گونهای تحلیل میکردم که حالا متوجه شدم، ای محبوب، زیبایی تو از کجا شروع میشود و تا کجا ادامه دارد.
هوش مصنوعی: هنگامی که دیگر نتوانم به ماه و خورشید نگاه کنم، به این دلیل است که حسرت و غم وجودم را در بر گرفته و تاریکی چهرهات مرا از دید خارج کرده است.
هوش مصنوعی: ای جان عزیزم، تا چه زمانی باید به من بیچاره، سختی و ظلم و بدی را بخورانی؟ این کار تو کاملاً نادرست است.
هوش مصنوعی: من در دو جهان به خاطر تو آسیب دیدهام، پس چرا این همه سختی و بیمهری بر من بیچاره روا میداری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.