من نمیخواهم به جز روی تو باغ
با رخت دارم ز بستانها فراغ
بیرخت عالم نمیبینم بیا
در دو چشم ما تویی همچون چراغ
باغ و بستانم تویی اندر جهان
بیتو من بس فارغم از باغ و راغ
در بهار و گل کجا سازد مقام
بلبل شوریده دانی غیر باغ
بیش ازین صبرم ز جان ممکن نبود
تا به کی بر دل نهیم از عشق داغ
گل برفت و خارور شد بوستان
جای بلبل بین که چون بگرفت زاغ
نغمه دستان کنون خلق جهان
باز نشناسند از بانگ کلاغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکمت او در شبی چون پر زاغ
کودکی را میفرستد با چراغ
چونک شد خورشید و ما را کرد داغ
چاره نبود بر مقامش از چراغ
سینه ای از آتش اندوه داغ
گه به خانه گه به کوی و گه به باغ
بلبل و قمری برون کردم ز باغ
آشیان دادم بکوف و بوم وزاغ
من که دارم از همه عالم فراغ
مهر کامل کرده ام در سینه داغ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.