صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز
مرا به روی نگارین خویش هست نیاز
چو حال زار من خسته دل تو می دانی
که جان رسید مرا بر لب از فراقش باز
به گوش او نرسیده حکایت دردم
که مونس دل ما بود یار بنده نواز
مگر ز روی ترحّم نظر کند بر ما
درآید از در بختم شبی چو سروی ناز
ز دست طعنه ی دشمن به جان رسید دلم
که همچو شمع زبانش بریده باد به گاز
شدم ز شدّت هجر رخ تو بیچاره
ز لطف چاره ی کار من غریب بساز
هوای کوی غمت بس بلند افتادست
کبوتریست دلم چون کند درو پرواز
رخم نمود به اسب جفا بزد فرزین
درین میانه ببین مات می شود سرباز
اگرچه می رسدت ناز ای سهی سروم
دگر به بخت جهان ناز کرده ای آغاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد فراق است. شاعر به معشوق خود میگوید که تنها راز او را میداند و از نیاز به دیدارش سخن میگوید. او از حال زار و رنج دلخوری خود که ناشی از دوری معشوق است، میگوید و احساس میکند جانش به لب رسیده. شاعر حسرت میخورد که درد و رنجش به گوش معشوق نرسیده و دلش به خاطر تمسخر دشمنان به شدت شکسته است. در پایان، او از آرزوی دیدار معشوق و تمنای برطرف شدن درد و غم خود سخن میگوید. غم فراق، امید به رحمت و دلسوزی معشوق، و آرزوی بازگشت به روزهای خوش عشق از مضامین اصلی این شعر است.
هوش مصنوعی: باد صبا، در این دنیا کسی نیست که رازهای دل مرا بداند جز تو. من به زیبایی چهرهات نیاز دارم تا این رازها را با تو در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: حال و روز خراب من را میدانی. از تب درد جدایی، جانم به لب رسیده است.
هوش مصنوعی: گزارش مشکلات و دردی که داشتم به گوش او نرسیده است، در حالی که آن شخصی که همیشه با من بوده و به من کمک کرده، همان دوستی است که به دل من آرامش میدهد.
هوش مصنوعی: شاید به خاطر دلسوزی به ما نگاه کند و شبی مانند سرو ناز به زندگیام وارد شود.
هوش مصنوعی: دلم از طعنههای دشمن به شدت آزار دیده است، به گونهای که آرزو دارم زبانش همچون شعله شمع خاموش شود.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت دوری از چهره تو، به حالتی ناچار و بیچاره درآمدهام. از روی لطف و مهربانی، راه حلی برای وضعیت و مشکل من که غریب و آواره هستم، پیدا کن.
هوش مصنوعی: دلم به شدت برای هوای دلنواز و شاد کوی تو تنگ شده است، مانند پرندهای که میخواهد در آسمان عشق تو پرواز کند.
هوش مصنوعی: چهرهام را نشان داد و با بیرحمی به اسب ضربه زد. در این میان، فرزین را ببین که سرباز در حالت حیرت و شگفتی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه تو با ناز و کرشمه به من نزدیک میشوی، اما بدان که سرنوشت و روزگار با ناز و زیباخوابی خود، از ابتدا میچرخیده و به راه خود پیش رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.