با ما چو وفا نمی کند یار
او را به مراد خویش بگذار
گر کرد جفا و جور سهلست
ای دل تو وفای خود نگه دار
یاریست که مهر ما ندارد
ما در غم عشق او چنین زار
در خواب خوشست دلبر و من
شبها ز غم فراق بیدار
خندان شده او چو گل به حالم
گریان شده من چو ابر آذار
یارب غم عشق آن دلارام
از جان من شکسته بردار
گر میل وفای ما ندارد
هر لحظه نهد مرا به دل بار
بودیم عزیز مصر دلها
گشتیم بر تو در جهان خوار
گویند جهان وفا ندارد
بنما تو به ما یکی وفادار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وفای یار صحبت میکند که به او وفا نمیکند و در نتیجه، شاعر به دل خود سفارش میکند که وفاداریاش را حفظ کند. او احساس میکند که یار به او مهر نمیورزد و در غم عشق او به شدت ناراحت است. شبها با فراق یار بیدار میماند و در حالی که یار شاد و خندان است، او در دلتنگی غوطهور است. شاعر از خدا میخواهد که غم عشق را از دلش بردارد و در نهایت به وفای یار اشاره میکند و از او خواستار یک وفاداری واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر یار به ما وفا نمیکند، بهتر است او را به حال خود بگذاریم تا به خواستهاش برسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو بدی و ظلم کند، ای دل، تو باید به وفای خود ادامه بدهی و مقاومت کنی.
هوش مصنوعی: یار ما که محبت ما را نمیکند، ما در درد و غم عشق او اینطور بیقرار و نزاریم.
هوش مصنوعی: در خواب، محبوبم بسیار زیباست، ولی من شبها به خاطر غم جدایی بیدار هستم.
هوش مصنوعی: او همچون گلی خندان شده و من مانند ابر، در حال گریه و ناراحتی هستم.
هوش مصنوعی: خدای من، غم عشق آن محبوب آرامبخش را از دل من برطرف کن.
هوش مصنوعی: اگر او به عشق و وفای ما تمایلی ندارد، هر لحظه قلب مرا تحت فشار قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ما زمانی در مصر عزیز بودیم، اما اکنون در این دنیا برای تو بیارزش شدهایم.
هوش مصنوعی: میگویند که دنیا به کسی وفا نمیکند، پس تو یک نفر را به ما نشان بده که به ما وفادار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فدای آن قد و زلفش که گویی
فرو هشته است از شمشاد شمشار
آن طره مشکریز دلدار
کرده است مرا به غم گرفتار
گر بنده به خدمتت نیامد
زو منت بی شمار میدار
ور یک دو سه روز کرد تقصیر
در خدمت تو عبث مپندار
زیرا که تو کعبه جلالی
[...]
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
بردار صراحیی ز خمار
بربند به روی خرقه زنار
با دردکشان دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار
یا پیش هوا به سجده درشو
[...]
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.