باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد
درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد
دست در گردن باد آرم و در پاش افتم
که نسیمی ز سر زلف پریشان آورد
بنده ی باد صبایم که به هر صبحدمی
هم پیامی به برم از بر جانان آورد
شکر معبود که شد دیده ی جانم روشن
تا صبا سوی جهان بوی گریبان آورد
یوسف مصر دل ما، دل ما را خون کرد
تا که سرگشته سرم باز به سامان آورد
گرچه هم عاقبت الامر به مقصود رسید
لیک در حسرت و غم عمر به پایان آورد
غمزه ی مست دلاویز تو بس خونریزست
جان ما را ز ستم باز به افغان آورد
خبرت هست که در حسرت لیلی رخت
دل مجنون صفتم رو به بیابان آورد
این چه قدست و چه بالا و چه رویست و چه مو
سرو قدش به جهان باز مگر جان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم یعقوب و دوری او از یوسف میپردازد. در آغاز، شاعر به نسیم صبحگاهی اشاره میکند که بویی از مصر به کنعان میآورد و یعقوب را به یاد فرزندش یوسف میاندازد. شاعر خود را بنده نسیم صبا میداند که هر روز پیامی از معشوقش به او میآورد. او به شکر خداوند اشاره میکند که چشم جانش روشن شده و این نسیم بوی معشوق را به او میآورد. هرچند یوسف در پایان به مقصودش رسید، اما یعقوب در حسرت و غم عمرش به پایان میرسد. شاعر همچنین به زیبایی معشوقش اشاره کرده و از تأثیر غمزههای او بر جانش میگوید. در نهایت، شاعر از زیباییهای معشوق به عنوان دلیلی برای سرگشتگی و آرزوی خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: باد، عطر و بوی خوشی از سمت مصر به سرزمین کنعان آورد، که یادآور درد و رنج یعقوب بود و در نهایت، راهی برای درمان آن درد پیدا شد.
هوش مصنوعی: اگر دستم را در گردن باد بیندازم و بر پایش بیفتم، نسیمی از میان زلفهای پریشانش خواهد آورد.
هوش مصنوعی: من همچون بندهای هستم که با وزش نسیم صبحگاهی، هر روز پیامی به من میرسد که از محبوبم برایم به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که چشم جانم روشن شد و مانند نسیمی که از سمت صبح میوزد، بوی دلپذیری را به دنیایم آورد.
هوش مصنوعی: یوسف مصر، عشق و زیبایی است که دل ما را بسیار آزرده و نگران کرده است. اما در نهایت، آن عشق باعث شده که دلم را آرام کند و دوباره به حالت طبیعی خود بازگرداند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در نهایت به هدف خود رسید، اما عمرش را در حسرت و اندوه گذراند.
هوش مصنوعی: نگاه جذاب و گیراى تو به شدت مهلک است و جان ما را از این همه ستم به فریاد وا میدارد.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که به خاطر آرزوی لیلی، دل مجنون به سمت بیابان کشیده شد؟
هوش مصنوعی: این شخص چه قد بلندی دارد و چه زیبایی و چه موی نرمی. آیا کسی در جهان میتواند به اندازه او به خود ببالد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد
خنده باغ مرا گریه هجران آورد
باز گلهای نو از درد کهن یادم داد
غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق
[...]
هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر
نامهای دوش به سلمان ز سلیمان آورد
سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش
مردم چشم مرا کحل سپاهان آورد
یا ایاز طرف بارگه محمودی
[...]
باد بویی ز سر زلف پریشان آورد
باد جانش به فدا کز بر جانان آورد
آتش عشق تو می سوخت درون دل ما
خاک کوی تو مگر باد به درمان آورد
داده بودم سر و سامان ز غم عشق به باد
[...]
هر کسی تحفه به نوعی ز دل و جان آورد
مور بال ملخی پیش سلیمان آورد
دیده امشب ره نظاره به پایان آورد
به صد افسون نگهی تا سر مژگان آورد
راه آباد بسی بود ولی غمزه دوست
به لب کوثرم از راه بیابان آورد
داد سرمایه به تاراج دل و آخر کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.