من شبی در خواب عکس روی او گر دیدمی
زیر نعلین تو چون خاک رهت گردیدمی
گر مرا بودی مجال خاک بوس حضرتت
صد هزاران دردت از سر تا قدم برچیدمی
ور صبا از کوی تو بویی نیاوردی برم
کی چو غنچه من ز شادی صبحدم خندیدمی
گر نه بوی یوسف مصرم وزیدی گاه گاه
همچو یعقوب از غمت صد پیرهن بدریدمی
سرو آزاد قد او جانم ار کردی قبول
بنده وار از جان به گرد قامتت گردیدمی
ورنه سودایی شدی از زلف او دل چون قلم
سرزنش از خلق عالم این همه نشنیدمی
ورنه بر امّید عفوش جان بدی امّیدوار
ای جهان چون خرّمی، مهر از جهان ببریدمی
چون چنارم گر بدی دستی به سرو قامتت
با وجود دست بالا پای تو بوسیدمی
کاج مویی بودمی از زلف تو تا روز و شب
گرد ماه روشن روی تو درپیچیدمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق خود را نسبت به محبوبش بیان میکند. او در خواب تصور میکند که تصویر محبوبش را میبیند و آرزو میکند که بتواند خاک پای او را ببوسد. اگر فرصتی داشت، از درد و غمهایش میکاست. او از بوی محبوب شرمگین است و میگوید که اگر عطر محبوبش را دریافت نمیکرد، مانند یعقوب از غم او گریه میکرد. شاعر در ارتباط با قد و قامت محبوبش حس زبانی دلشاد دارد و دوست دارد همیشه در کنار او باشد. او میگوید که حتی از سرزنش دیگران نیز نگران نیست و به عشقش امیدوار است. در نهایت، آرزو دارد که به محبوبش نزدیک شود و حتی اگر دستش به او نرسد، همچنان با عشق به او توجه دارد.
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب چهره زیبای او را دیدم، اگر او را زیر پای تو مییافتم، مانند خاکی که زیر نعلین توست، خود را در برابرش خاضع میکردم.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی برای من فراهم میشد تا خاک پای شما را ببوسم، از تمام دردها و مشکلاتم از سر تا پا میکاهیدم و آنها را برمیداشتم.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبح از کوی تو بویی نیاورد، بر من چه میگذرد که چون غنچه در دل شادابی صبح خندیدم.
هوش مصنوعی: اگر بوی یوسف از مصر به مشامم نمیرسید، هر لحظه همچون یعقوب از غم تو، صد پیراهن میدریدم.
هوش مصنوعی: اگر تو قد بلند و خوشحالت را بپذیری، من از عشق و دلباختگی مانند بندهای از جانم برایت فدای قامتت میشوم.
هوش مصنوعی: اگر دلبسته زلف او نشده بودی، دلات مثل قلمی بود که از نقد و سرزنش مردم در امان باشد. این همه حرف و سخنها را هرگز نمیشنیدم.
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه امیدوار به عفو و بخشش تو هستم، جانم را به خاطر این امید از دست میدهم. ای جهان! چون شادی و خوشی را از تو گرفتم، مانند لحظهای که مهر و نور را از جهان حذف کنم.
هوش مصنوعی: اگر مانند چنار باشی و دستی به سرت برسانی، من با وجود اینکه پای تو را میبوسم.
هوش مصنوعی: مویی مانند کاج از زلف تو داشتم که تا روز و شب دور ماه روشن رویت برایم پیچیده میشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورزیدمی
تا به گوش خود جفا از دیگران نشنیدمی
این همه رسوایی از عشقت نرفتی بر سرم
روز اول چشم اگر از دیدنت پوشیدمی
کاش من حجام بودم تا به وقت سر تراش
[...]
کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی
گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی
این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.