گنجور

 
جهان ملک خاتون

دلبرا لذّت جوانی کو

اندرین روز یار جانی کو

عیش و ذوقی که پیش ازین بودی

گر بود نیز شادمانی کو

گر صدت مهربان بود ظاهر

دلبری جانی نهانی کو

در جهانم گناه نیست بسی

لیکن امّید آن جهانی کو

وعده ی وصل می دهد ما را

چه کنم عمر جاودانی کو