جان شیرینم تویی دانی که شیرینست جان
گر دهد دستم شبی در پایت افشانم روان
سر و جان ما تویی یک دم به سوی ما خرام
زآنکه دایم سرو را میلست بر آب روان
من دل و جان جهان از بهر وصلت خواستم
دولت وصل تو ما را خوشتر آید از روان
چشم و ابرویت ز ما بربود هوش و عقل و دین
روی زیبایت ببردم طاقت و صبر و توان
پادشاه حسن و زیبایی تویی از روی لطف
رحمتی کن رحمتی زنهار بر این ناتوان
چند رانی وقت گل ما را ز بستان ارم
بر غریبی بی نوایی رحم کن گر می توان
گر به دستم گل بیفتد از سرابستان عیش
هم نسیمی آورد سویم صبا از گلستان
نکهتی آمد به سویم صبحدم گویا مگر
از سر زلف تو می آید صبا عنبرفشان
یک شبم بنواز جانا از وصال خود که من
غیر لطف جان فزایت کس ندارم در جهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و تمنای وصل است. شاعر با واژههایی زیبا و احساسات عمیق، به محبوب خود ابراز محبت میکند و از او میخواهد که به او توجه کند. او عشق را چون جان شیرین میداند و آرزو دارد که یک شب در کنار محبوبش باشد. شاعر از زیبایی و دلربایی محبوب سخن میگوید و میخواهد که محبوبش به حال او رحم کند و او را از تنهایی نجات دهد. در کل، شعر نشانهای از longing و درخواست برای وصال است.
هوش مصنوعی: جان عزیز من، تو هستی که میدانی زندگی چقدر شیرین است. اگر یک شب دستم را به پای تو بگذارم، جانم را برایت قربانی خواهم کرد.
هوش مصنوعی: تو یکتای جان و سر ما هستی، لحظهای به سمت ما بیای و با زیباییات دل ما را شاد کن، چرا که همیشه سرو (زیبایی) به سمت آب روان کشیده میشود و این نشاندهندهی کشش و زیبایی طبیعی است.
هوش مصنوعی: من از دل و جانم به خاطر پیوستن به تو خواستهام و خوشبختی وصالت برای ما از زندگی خودمان هم شیرینتر است.
هوش مصنوعی: چشم و ابروهای تو عقل و هوش و دین من را از من گرفته و زیبایی روی تو باعث شده که تحمل و صبر و توانم را نیز از دست بدهم.
هوش مصنوعی: ای تو، پادشاه زیبایی و نیکویی، لطفی کن و رحمتی بر این ناتوان نازل کن تا از درد و رنج آزاد شوم.
هوش مصنوعی: چند بار باید منتظر بمانی تا گل ما را از باغ ارم بیآوری؟ برای بی کسی و نیاز ما رحم کن، اگر میتوانی.
هوش مصنوعی: اگر به دستم گلی بیفتد از دنیای فریب و زودگذر، حتی یک نسیم هم از طرف گلستان به سوی من میوزد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی که به سمتم میآید، انگار عطر و بوی خوشی را از گیسوان تو با خود به همراه دارد.
هوش مصنوعی: یک شب مرا با محبت خود تسکین ده و از نزدیکیت بهرهمندم کن، زیرا در این دنیا هیچکس جز تو نمیتواند به من چنین شادی و عشق عمیق ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.