در جمال رخ تو حیرانم
در دو زلف تو دل پریشانم
چون نشستی درون دیده ی ما
گوهر اشک بر تو افشانم
تو طبیب دل منی به جهان
از تو باشد دوای درمانم
خود ز لعلت دوای من نکنی
لاجرم من به درد در مانم
گرچه با ما بتا نه چندانی
من به عشقت هزار چندانم
گر تو روی از رهی بگردانی
من سر از طاعتت نگردانم
خاک پایت به عالمی ندهم
تو ندانی من این قدر دانم
دانم ای جان که جمله آنی تو
من بیچاره بنده ی آنم
غیر اخلاص و بندگی کردن
بر خود ای جان گنه نمی دانم
تو گلی در میان چندین خار
من چو بلبل به گل ثناخوانم
تو به خواب خوشی و من ز غمت
به فلک برشدست افغانم
بر گلت همچو بلبلی مستم
که به دستان هزار دستانم
در برم گیر یک زمان از لطف
چون بدان قامت تو نازانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوقه خود صحبت میکند و از حالتی عاشقانه و حیرتآمیز نسبت به او میگوید. او به زلفهای او دل پریشانی دارد و اشکهایش را چون گوهر به پای او میریزد. شاعر معشوق را طبیب دل خود میداند و از او انتظار درمان دردهایش را دارد. با وجود اینکه معشوق به او توجه کمی دارد، شاعر به عشقش پایبند است و هرگز از فرمانبرداری از او سرپیچی نمیکند. عشق او به معشوق چنان زیاد است که حتی حاضر نیست خاک پایش را با هیچ چیز دیگری عوض کند. شاعر به خود میگوید که جز اخلاص و بندگی برای معشوق کاری ندارد و در وصف معشوق، او را همچون گلی زیبا در میان خارها و خود را چون بلبل عاشق آن گل معرفی میکند. در نهایت، از معشوق میخواهد که یک لحظه او را در آغوش بگیرد.
هوش مصنوعی: من در زیبایی چهرهات گیج و حیرانم و دلتم با دو زلف تو به هم ریخته و بیقرار است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو در دل ما نشستهای، اشکهای گرانبها را بر تو نثار میکنم.
هوش مصنوعی: تو درمانگر دل منی و هر دارویی که برای بهبودی نیاز دارم از تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر زخم نازک دلم، درمانم نکنی، من همواره در این درد باقی میمانم.
هوش مصنوعی: اگرچه تو با ما زیاد مهربان نیستی، اما من به عشق تو به اندازهای زیاد و فراوان احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو از من روی برگردانی، من هرگز از خدمت و اطاعتت روی برنخواهم گردانید.
هوش مصنوعی: من به هیچ دنیایی نمیدهم خاک پای تو را، نمیدانی که چقدر به این موضوع واقفم.
هوش مصنوعی: میدانم ای جان که تو تمام وجود منی؛ من بیچاره تنها بندهی تو هستم.
هوش مصنوعی: جز داشتن اخلاص و بندگی، عیب دیگری برای خودم نمیشناسم، ای جان.
هوش مصنوعی: تو همچون گلی زیبا هستی در میان خاری که مرا احاطه کرده است و من مانند بلبلی هستم که برای تو شعر و ستایش میخوانم.
هوش مصنوعی: تو در آرامش و خواب خوشی هستی، اما من از غمت آنقدر نالانم که صدای فریادم به آسمان رسیده است.
هوش مصنوعی: من مانند بلبلی شاد و سرمست هستم که بر روی گل تو نشستهام و در دستانم هزار احساس و عطش وجود دارد.
هوش مصنوعی: مدتی مرا در آغوش بگیر و از لطف خود این نعمت را نصیبم کن، چون به زیبایی و قامت تو مجذوب هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آرزومند روی جانانم
برود زار زو همی جانم
آرزو را و درد دوری را
بجز از صبر چیست درمانم
همه چیزی همی توانم کرد
[...]
من که مسعود سعد سلمانم
در کف جود تو گروگانم
میزبانیست تازه روی سخات
من بر او عزیز مهمانم
به همه وقت بار شکر تو را
[...]
به صفت گر چه نقش بی جانم
به نگاری و عاشقی مانم
گه چو عشاق جفت صد ماتم
گه چو معشوق جفت صد جانم
به دور نگم چو روی و موی نگار
[...]
ره فراکار خود نمیدانم
غم من نیستت به غم زانم
عاشقم بر تو و همی دانی
فارغی از من و همی دانم
نکنی جز جفا که نشکیبی
[...]
منم آنکس که عقل را جانم
منم آنکس که روح را مانم
دعوی فضل را چو معنایم
معنی عقل را چو برهانم
گلشن روح را چو صد برگم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.