گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرج میرزا

کلاغی به شاخی شده جای گیر

به منقار بگرفته قدری پنیر

یکی روبهی بوی طُعمه شنید

به پیش آمد و مَدحِ او برگزید

بگفتا سلام ای کلاغ قشنگ

که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ

اگر راستی بود آوایِ تو

به مانند پرهای زیبای تو

در این جنگل اندر سَمَندَر بدی

بر این مرغ ها جمله سرور بُدی

ز تعریف روباه شد زاغ شاد

ز شادی نیاورد خود را به یاد

به آواز کردن دهان برگشود

شکارش بیُفتاد و روبَه ربود

بگفتا که ای زاغ این را بدان

که هر کس بود چرب و شیرین زبان

خورد نعمت از دولت آن کسی

که بر گفتِ او گوش دارد بسی

چنان چون به چربیّ نطق و بیان

گرفتم پنیرِ تو را از دهان