ای هم سفر عزیز من مَجد
افکارِ تو خنده آورنده است
خواهی تو اگر نویسی این جُنگ
بنویس، چه جایِ شعر بنده است
این پند که می دهم فراگیر
هر چند که اندکی گَزنده است
«در شعر مپیچ و در فنِ او»
کاین کار ز کار های گُنده است
رو هوچی و روزنامه چی شو
این است که فایَدَت دِهَنده است
امروز به هر کجا ادیبی است
در گوشۀ عُزلتی خَزَنده است
اَشغال نصیب هر چه کونی است
اَحرار اسیرِ هر چه جِنده است
این سگ مرَضی بُوَد که آخِر
از گرسنگی ترا کُشَنده است
این است طَنابِ احتیاجی
کِت بر دَرِ هر خسی کشنده است
رَو تجرِبهای ز حالِ من گیر
کاین تجربه مر ترا بَسَنده است
بینی تو که شعرِ بنده امروز
بر طبعِ مرا هب جان خَزَنده است
هر شعر که بشنوند نیکو
هر چند که بُوِیِ خون دهنده است
چون مختصر و سلیس و خوب است
یا صاف و صریح و پوست کَندَه است
از فُرطِ مَحَبَّتی که دارند
گویند که شعر، شعرِ رنده است
با این همه هیچ کس نَپُرسد
کاین مَرد که مُرده ای که زنده است
دزدانِ خروس دیگرانند
پرهاش بُرون ز جیبِ بنده است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او
همین شعر » بیت ۴
«در شعر مپیچ و در فنِ او»
کاین کار ز کار های گُنده است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.