روزگار آسوده دارد مردم آزاده را
زحمتِ سِندان نمی آید در بگشاده را
از سرِ من عشق کی بیرون رود مانندِ خلق
چون کنم دور از خود این همزادۀ آزاده را
خوش نمی آید به گوشم جز حدیثِ کودکان
اصلاً اندر قلب تأثیریست حرفِ ساده را
من سر از بهرِ نثارِ مقدمت دارم به دوش
چند پنهان سازم امرِ پیشِ پا افتاده را
ای که امشب بادهای با ساده خوردی در وِثاق
نوشِ جانت باد من بیساده خوردم باده را
خان و مان بر دوش خواهی شد تو هم آخِر چو ما
رو خبر کن از من آن اسبابِ عیش آماده را
هر چه خواهد چرخ با من کج بتابد گو بتاب
من هم اینجا دارم آخِر آیةُ اللّه زاده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از آرامش و آسایش مردم آزاد و بیقید صحبت میکند و به زحمتهای جاری در زندگی اشاره میکند. او از عشق و وابستگیهای عاطفی خود سخن میگوید و نمیتواند آنها را از خود دور کند. در عین حال، به سادگی و کودکانه بودن برخی گفتگوها انتقاد میکند و به اهمیت عشق و احترام به دیگران اشاره دارد. شاعر در نهایت امیدوار است که دیگران نیز عیش و زندگی شاداب را تجربه کنند و وجودش همچنان به عنوان یک فرد آزاد و مستقل ادامه یابد.
هوش مصنوعی: دوران برای مردم آزاد و بیقید، به خوبی سپری میشود و سختیهای زندگی، به آنان آسیب نمیرساند.
هوش مصنوعی: عشق از ذهن من بیرون نخواهد رفت. چگونه میتوانم این رفیق آزاد را از خود دور کنم، مثل دیگران؟
هوش مصنوعی: به شنیدن گفتههای کودکان علاقهمندم و هیچ چیز دیگری برایم خوشایند نیست، زیرا تنها حرفهای ساده میتوانند تأثیری عمیق در قلبم بگذارند.
هوش مصنوعی: من به خاطر تقدس وجود تو، بار سنگینی را بر دوش دارم و قصد دارم چند موضوع بیاهمیت را در پسِ پرده پنهان کنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که امشب شراب را به سادگی نوشیدهای، نوشیدنیات برایت خوش باشد. من بهسادگی شراب نخوردم، بلکه آن را با عمق وجود تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: اگر روزی به این حال برسی و مانند ما درگیر مشکلات شوی، پس از من خواستههای خوشی و شادیام را به یاد بیاور و خبر کن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که تقدیر میچرخاند و بر من تاثیر میگذارد، بگذار بگذرد. من نیز اینجا موردی دارم که به آن امیدوارم و آن چیزی جز نشانهای از قدرت الهی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جا به عرش دوش خود دادم سبوی باده را
فرش کردم در ره می دامن سجاده را
چون سبو تا هست نم از زندگی در پیکرت
دستگیری کن می آشامان عاشق باده را
این سخن را سرو می گوید به آواز بلند
[...]
قید هستی نیست مانع خاطرآزاده را
در دل مینا برونگردیست رنگ باده را
خوابناکان را نمیباشد تمیز روز و شب
ظلمت ونور است یکسان تن بهغفلت دادهرا
ناتوانی مشق دردی کن که در دیوان عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.