گنجور

 
ایرج میرزا

به دست جام شراب و به گوش نغمۀ ساز

شبی خوشست خدایا دراز باد دراز !

چگونه کوته خواهم شبی که اندر وی

وصالِ دوست مهیّا و برگِ عشرت ساز

چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت:

«که دوست را ننماید شبِ وِصال دراز»

شبی بُوَد که ازو گشت شامِ دولت روز

شبی بُوَد که ازو گشت صبحِ ملّت باز

شبی بُوَد که بتابید اندرو ماهی

که آفتاب نیارد شدن به او انباز

شبی است فرّخ و شهزاده نصرت الدّولهُ

نموده جشنی از عزّت و جلال جهاز

چگونه جشنی مانندِ جَنَّتِ موعود

ز چار جانب بگشوده بابِ نعمت و ناز

به وجد اندر هر سوی گلرخانِ چگل

به رقص اندر هرجای مهوشانِ طَراز

همه درخشد مانند نارِ ذاتِ وَقود

شرابِ گلگون اندر به سیمگون بِگماز

ز هر طرف شنوی نغمه های رود و سرود

به هر کجا نگری گونه های ساز و نواز

ز چرخ گوید ناهید از پی تبریک

خجسته بادا میلادِ شاهِ بنده نواز

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

مگوی شب به عبادت چگونه روز کنم

محب را ننماید شب وصال دراز

ایرج میرزا

همین شعر » بیت ۳

چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت:

«که دوست را ننماید شبِ وِصال دراز»

رودکی

زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز

زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز

اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند

فدای دست قلم باد دست چنگ نواز

تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب

[...]

عسجدی

اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد

بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز

من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز

ناصرخسرو

اگر دو دیده افعی به‌خاصیت بکند

بدانگهی که زمرد بدو برند فراز‌،

من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز‌.

قطران تبریزی

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز

رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز

شبی که آز برآرد کنم به همت روز

دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز

اگر ندارم گردون نگویدم که بدار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه