گنجور

 
۱

حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

... گفتم دهنت گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا

شادی همه لطیفه گویان صلوات

حافظ
 
۲

حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳

 

... اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ

سر چشمه آن ز ساقی کوثر پرس

حافظ
 
۳

حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

... آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال

آویزه در ز نظم حافظ بادش

حافظ
 
۴

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵

 

... دختری شبگرد تند تلخ گلرنگ است و مست

گر بیابیدش به سوی خانه حافظ برید

حافظ
 
۵

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶

 

... دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین

حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه

حافظ
 
۶

حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع

 

... که تا خداش نگه دارد از پریشانی

مگیر چشم عنایت ز حال حافظ باز

وگرنه حال بگویم به آصف ثانی ...

... وگرنه با تو چه بحث است در سخندانی

ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد

لطایف حکمی با کتاب قرآنی ...

حافظ
 
۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱

 

... نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ

متٰی ما تلق من تهویٰ دع الدنیا و اهملها

حافظ
 
۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

... خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

حافظ
 
۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

... که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

حافظ
 
۱۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴

 

... که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

حافظ
 
۱۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵

 

... ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را

حافظ
 
۱۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

... دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

حافظ
 
۱۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

... ای خواجه بازبین به ترحم غلام را

حافظ مرید جام می است ای صبا برو

وز بنده بندگی برسان شیخ جام را

حافظ
 
۱۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

... هرکه دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را

حافظ
 
۱۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

 

... وقت آن است که بدرود کنی زندان را

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

حافظ
 
۱۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰

 

... آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

حافظ
 
۱۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱

 

... نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما ...

حافظ
 
۱۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

... کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو

روزی ما باد لعل شکرافشان شما ...

حافظ
 
۱۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

... بر رخ ساقی پری پیکر

همچو حافظ بنوش باده ناب

حافظ
 
۲۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

... در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

حافظ
 
 
۱
۲
۳
۲۸
sunny dark_mode