حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳
... گفتم دهنت گفت زهی حب نبات
گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳
... اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سر چشمه آن ز ساقی کوثر پرس
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵
... دختری شبگرد تند تلخ گلرنگ است و مست
گر بیابیدش به سوی خانه حافظ برید
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶
... دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین
حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه
حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع
... که تا خداش نگه دارد از پریشانی
مگیر چشم عنایت ز حال حافظ باز
وگرنه حال بگویم به آصف ثانی ...
... وگرنه با تو چه بحث است در سخندانی
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی با کتاب قرآنی ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱
... نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متٰی ما تلق من تهویٰ دع الدنیا و اهملها
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲
... خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳
... که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴
... که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵
... ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶
... دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷
... ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸
... هرکه دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹
... وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰
... آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱
... نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲
... کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما
میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکرافشان شما ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴
... در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب