دردا که دوست هیچ رعایت نمیکند
مردیم از عتاب و عنایت نمیکند
قربان تیر دشمن بدکیش گشتهام
این جور بین که دوست حمایت نمیکند
از دست هجر دیده غمدیده آنچه دید
جز با خیال دوست حکایت نمیکند
جانم ز دفتر غم جانان به نزد خلق
فصلی و باب هیچ روایت نمیکند
بییار در دیار دلم شحنه غمش
کرد آنچه پادشاه ولایت نمیکند
دارم ز اشک و چهره بسی سیم و زر ولیک
وجهی است اینکه کار کفایت نمیکند
از دست دشمن است همه ناله حسین
ور نی ز جور دوست شکایت نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
واحسرتا که بخت عنایت نمیکند
در پیش چشم او لب او میکشد مرا
وان شوخچشم بین که حمایت نمیکند
چندان که عجز حال بر او عرضه میکنم
[...]
لعل لبت به لطف حکایت نمیکند
چشم خوشت نظر به عنایت نمیکند
صد بار بیش پیش تو گفتیم درد دل
دردا که در دل تو سرایت نمیکند
دل با سگ تو شرح دهد قصه رقیب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.