زهی بوعده وصل تو جان ما مسرور
بیا که چشم بد از تو همیشه بادا دور
چگونه دیده بدوزم ز منظرت که ندید
نظر نظیر تو در کائنات یک منظور
کسی که طلعت حسن عذار عذرا دید
بود هر آینه وامق به پیش او معذور
بدور باده چشانی چشم مخمورت
چگونه مستی ارباب دل بود مستور
از آن خم آر شرابی برای دفع خمار
روا بود چو تو ساقی و ما چنین مخمور
مثال کعبه و مانند بیت معمور است
خرابه دل ما چون بعشق شد معمور
چگونه کنه جمال ترا کند ادراک
اگر دو دیده ز دیدار تو نیابد نور
چو مردن از پی تو بخت پایدار آمد
ز پای دار نترسد حسینی منصور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است. شاعر از زیبایی معشوق خود میگوید و ابراز میکند که چقدر دیدن او برایش مهم و شادیآور است. او میگوید که هیچ کس نمیتواند زیبایی او را تشخیص دهد و عاشقانه به او مینگرد. همچنین بر اثر عشق، دلش به نوعی خرابه ویران شده و مانند کعبهای است که دوباره شکوه آن بازگشته است. شاعر از معشوقش میخواهد که به او شرابی بدهد تا غم و خمار عشق را فراموش کند. در انتها، آمادهگی خود را برای فداکاری در راه عشق نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای کاش که وعدهٔ پیشت آمدن تو، روح ما را شاد کند. بیا که همیشه چشمِ بد از تو دور باشد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم چشمی برای نظاره تو بسازم، در حالی که در تمام جهان، مانند تو هیچ چیز دیگری وجود ندارد که بتوان به آن نگریست؟
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی چهرهی معشوق را ببیند، برای او به نوعی معذور و بخشوده است.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که چشم مست تو از شراب دور بماند، در حالی که دل صاحب دل به شدت در حال مستی است و در گمنامی به سر میبرد؟
هوش مصنوعی: از آن پیاله شرابی بیاور تا خمار و کسالت را برطرف کند، زیرا وقتی تو ساقی هستی و ما اینگونه مستیم، جایز است.
هوش مصنوعی: دل ما مانند یک خرابه است که با عشق آباد و زیبا شده، مثل کعبه که یک مکان مقدس و پراهمیت است.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند زیبایی تو درک شود، اگر دو چشم نتوانند از دیدن تو روشنی بگیرند؟
هوش مصنوعی: وقتی که مرگ به خاطر تو نزدیک میشود، شجاعت و توانایی به ما این اجازه را میدهد که از مشکلات نترسیم، مانند حسینی که از سختیها در راه هدفش نمیهراسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی
چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
که باز شانه کند همچو باد سنبل را
به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور
دلم همی نشود بر فراق یار صبور
همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور
اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل
ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور
ز کام و آرزوی خویش گم شدهست دلم
[...]
گل شکفته نماند مگر بصورت حور
خروش رعد نماند مگر بنفخه صور
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
[...]
جهان سرای غرورست، نی سرای سرور
طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
بعاقبت بحسام هوان شود مجروح
دلی که او بحطام جهان شود مسرور
فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.