گنجور

 
 
 
مولانا

ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای

و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره برده‌ای

با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشته‌ای

با کدامین پای راه بی‌رهی بسپرده‌ای

با کدامین دست بردی حادثات دهر را

[...]

حکیم نزاری

مردمان گویند از می توبه تا کی کرده‌ای

باز لعبت بازی دیگر برون آورده‌ای

با که بر هم بسته‌ای این نقش و این شَین از کجاست

نذر تا کی کرده‌ای سوگند تا کی خورده‌ای

گه مقصّروار در بحث مراتب مانده‌ای

[...]

سلمان ساوجی

تا سودا شب نقاب صبح صادق کرده‌ای

روز را در دامن مشکین شب پرورده‌ای

ای بسا شبها که با مهرت به روز آورده‌ام

تا تو بر رغم دلم یک شب به روز آورده‌ای

از بخاری چشمه خورشید را آشفته‌ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه