گنجور

 
همام تبریزی

تورا چیزی ورای حسن و آن هست

نپندارم نظیرت در جهان هست

از آن دادن نشان، کار زبان نیست

ولی در گفت و گویم تا زبان هست

نخواهم سر مگر بر آستانت

سرم را عشقِ بالینی چنان هست

زهی دولت که دارد مرغ جانم

که از زلف تو او را آشیان هست

هوای عالم علوی ندارد

که جایی خوشترش اینجا از آن هست

میان جان و از من برکناری

از اینجا ماجرایی در میان هست

زمین را در میان حسن رویت

شرف بر آسمان تا آسمان هست

دهانت آب حیوان آفریدند

نصیبی جان ما را زان دهان هست

همام خوش نفس را هم از آنجاست

که آب زندگانی در بیان هست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

اگر یک مویت از ایشان نشان هست

بیابی هرچه در هر دو جهان هست

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سعدی

مرا خود با تو چیزی در میان هست

و گر نه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گدازان

وجودم رفت و مهرت همچنان هست

مبر ظن کز سرم سودای عشقت

[...]

سیف فرغانی

ترا من دوست دارم تا جهان هست

همه نام تو گویم تا زبان هست

اثر گر باز گیرد عشقت از خلق

سراسر نیست گردد در جهان هست

ترا خاطر سوی مانی و ما را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه