ای نور دیده و دل از دیدهها نهانی
با ما نه در میانی کاندر میان جانی
عشقت بسوخت خرمن آبی بر آتشم زن
کز تشنگی بمردم ای آب زندگانی
چون آب زندگانی جانبخشی از تو دارد
ز انصاف دور باشد گر گویمت که آنی
انوار هردو عالم عکسیست از جمالت
هم بافتی نشانی با آن که بینشانی
بستی حجاب اگر نه ز اشراق رویت افتد
پروانهوار آتش در شمع آسمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی الهی اشاره دارد. شاعر از معشوقه خود، که در دل و جانش نهفته است، سخن میگوید و این عشق را به عنوان نیرویی زندهکننده معرفی میکند. او از آتش عشق و تشنگیاش میگوید و از اینکه بیاو جانش را از دست میدهد. شاعر به روشنی بیان میکند که وجود عشق در زندگی او همچون آب حیات است و بدون آن، زندگی بیمعناست. در پایان، او به زیباییهای معشوقهاش و نور الهی که از او ساطع میشود اشاره میکند و همچنین بیان میکند که این زیبایی فراتر از حجابهاست.
هوش مصنوعی: ای روشنی چشم و دل، تو از چشمها پنهانی و با ما نیستی در میان، چون که تو خود جان ما هستی.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش مرا سوزانده است. حالا ای آب زندگی، بر آتش وجودم بریز تا از شدت تشنگی بمیرم.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که زندگی و حیات انسان، انرژی و زندگیبخشیاش را از تو میگیرد و اگر بگویم تو آنی، این بیعدالتی خواهد بود.
هوش مصنوعی: نورهای هر دو جهان تصویری از زیبایی توست. تو نشانی را بافتهای حتی با وجود اینکه خودت نشانی نداری.
هوش مصنوعی: اگر حجاب را ببندی، نور روی تو موجب خواهد شد که مانند پروانهای به شمع آسمانی آتش بزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.